روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

تماما مخصوص

چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۵۹ ق.ظ
باز من فردا امتحان دارم وباز اومدم اینجا...ولی کتاب تماما مخصوص عباس معروفی یه کتاب فوق العادس که نمیشه بیخیالش شد...بالاخره یه روز انقدر خوندمش تا تمامش کردم...هرچند مامانم مدام غر میزد که مگه تو امتحان نداری...تماما مخصوص اخرین کتاب عباس معروفی که فروشنده شهر کتاب توصیه کرد بخرمش چون  میگفت احتمالا دیگه تجدید چاپ نشه...راستم میگفت چون پر از فحش های ناجور و صحنه های یه خرده س ک س ی بود(البته خیلی هم سانسور بود ولی خوب بالاخره خیال بوسیدن هم توی یه کتاب از نظر اینا میتونه ما رو به راههای خلاف بکشونه)کتاب در مورد مردی روزنامه نگاره که به اجبار از کشورش مهاجرت کرده و به نوغی در تبعید اجباری به سر میبره...داستان افکار مالیخولیایی این مرد واز دست دادن معشوقش و بعد هم که بعد از سالها دوباره عاشق میشه باز هم وضعیت روحییش طوری نیس که بتونه مسئولیت یه ادم یا حتی دوتا ادم دیگه رو قبول کنه...و اخر داستان هم به طرز تراژیکی پایان زندگی ها رو توصیف میکنهفوق العاده بود...توصیه میکنم حتما بخونید...من که دیوونش شدم...مثل کتاب سمفونی مردگانش شخصیت اصلی داستان یه نویسندس...منم بین دوستام نوسنده هایی دارم که دقیقا شخصیتشون مشابه توصیفات عباس معروفیهچند روز پیش که با دوستم رفته بودیم شهر کتاب نگاهم افتاد به سمفونی مردگان وهمونجوری که داشتم از فروشگاه میرفتم  بیرون نتونستم راهمو ادامه بدم وبرگشتم و دودل بودم که کتاب رو بخرم یانه چون چند وقت پیش دوبار پشت سرهم خوندمش ولی خودم کتابش رو نداشتم... البته به علت مزیقه مالی این ماه پولم نداشتم که بخوام بخرمش شاید خیلی گرون نبود ولی خب کی میدونست تا اخر ماه چقدر به پول نیاز پیدا میکنم...فروشنده اومد ایستاد کنارم گفت که این یه کتاب فوق العادس توصیه میکنم حتما بخونیدش بهش گفتم که جریان چیه....شروع کرد درمورد کتاب باهام حرف زدن...گفت که اونم خیلی این کتاب رو دوس داره و فکر میکنه یه ایدین(شخصیت اصلی داستان) توی وجود همه ما ادما هست ...من یکم فکر کردم وگفتم خب به نظر من ایدا شخصیت ملموس تری داره ..شایدم من چون دخترم با این شخصیت بهتر ارتباط برقرار میکنم وبهش گفتم بیشتر فکر میکنم یه ایدین در تمام نویسنده ها وجود داره نه تمام ادم ها...شاید خودشم نویسنده بود که ایدین رو بیشتر دوست داشت
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۲۹
زیرزمینی