روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

بدترین یلدای عمرم

پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۷ ق.ظ
فکر میکردم بدتر ازاین نمیشه یلدایی داشته باشم...فکر میکردم رفتن اجی بدترین اتفاقیه که ممکن توی یلدا بیوفته......بی توجه به تمام ادمایی که این مدت برام خوابای  بد دیدن ...بی توجه به خوابای خودم بودم...ولی جالبه که همش اتفاق افتاد...ادلیش رفتن اجی بود...خوشحال بودم که میتونم حداقل قبل از رفتنش چند ساعتی ببینمش...بعد اینکه زهرا گفت تهران نیستم و نمیشه بیای پیشم...گفتم میرم پیش رفیق...یه روز که بیشتر نیس...رفیق هم گفت بیا...تا اینکه دو روز قبل از رفتنم گفت مشکلی براش پیش اومده وخیلی ناراحت بود...فکر میکردم میرم پیشش و از این حال و هوا درش میارم ولی نمیدونستم این بیخوابیای این چند شب کار دستم میده...خوابیدم و گوشیمو خاموش کردم ولی ساعت 2 وقتی از خواب بیدار شدم وگوشیمو روشن کردم دیدم پیام داده که نیا...دیگه بدتر از این نمیشد...تا خود صبح نخوابیدم....فرداشم نتونستم بخوابم...دیدن اجی برای اخرین روزها چیزی که این مدت دل بش خوش کرده بودم کنسل شد...ولی تازه امروز صبح فهمیدم که یلدا هنوزم میتونه بدتر از همه این اتفاقا باشه...وقتی که امروز رفتم و نشستم جلوی شورای پژوهشی و تلاش یک ساله من برای نوشتن پروپوزال به فنا رفت...موضوعم کامل رد شد...تکمیل شدن قضیه اونجاییه که تا شب یلدا باید اینجا تنها بمونم...وقتی امروز دوستمم و گفت داره میره و من دیگه هیچ کس رو توی این چند روز اصف ندارم و باید تک و تنها بشینم تو این سرما...فهمیدم یلدا میتونه خیلی بدتر از اون چیزی بشه که من انتظارشو دارمحالا منتظر اتفاقات بعدیم که تا یکشنبه پیش بیاد...چقدر بده تمام توانایی ادم یه جا در معرض ازماش قرار بگیره...بدجوری دلم گرفته...یعنی میخوام بشینم و به حال خودم زار بزنمجالبترش اینجاس که هیچ گسم نیس که در مورد همه این چیزا بشینم باهاش حرف بزنم و فقط یکم گوش بده ویکم با من غصه بخوره...همه فکر میکنن اگه مسخرم کنن و بگن سخت میگیری حالم بهتر میشه...البته همه ای در کار نیس...همه فقط میپرسن چی شده و شنیدن یه جمله خبری از من براشون کافیه...دیگه بعدش باخودمهیعنی دلم میخواد بشینم صد ساعت واسه این روزای مزخرف پشت سر هم زار بزنم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۲۷
زیرزمینی

نظرات  (۶)

سلام خوشی؟ خیلی این مطلبت باحال بود خخخخخخ خوشحال میشم تبادل لینک داشته باشیم خخخخخ
۲۷ آذر ۹۳ ، ۱۲:۴۴ تبادل لینک اتوماتیک
سلام تبادل لینک میکنی فقط چند ثانیه طول میکشه
سلاااااااااااااااااااااام
خوووووووبی؟
مطالب وبت جالب بودن.

اومدم ازت دعوت کنم یه سری هم به وب من بزنی مطمئن باش پشیمون نمیشی
.★/(,"♥♥(".)★★
..★/♥★★/█★★
.★_| |_★._| |_ ★
فقط چند روزه وبلاگم رو راه اندازی کردم ، موضوع وبلاگ من یکم اختصاصیه ، یعنی فقط با وبلاگ های پر محتوا مثل وبلاگ تو تبادل لینک می کنم . اینجوری هم بازدید تو زیاد میشه و هم بازدید من.

ممنون میشم یه سر بزنی و باهام تبادل لینک کنی
۲۸ آذر ۹۳ ، ۱۱:۰۹ بانک علوم
سلام دوست من ، وب خیلی جالب و پر محتوایی داری . اگه دوس داشتی به سایت منم سربزن و اگه دوس داشتی با نام : " مرجع تخصصی مقاله،پایان نامه،نمونه سوال،پروژه دانشجویی و..." لینکم کن و بعد خبرم کن تا منم لینکت کنم. منتظرت هستم موفق باشی
۲۹ آذر ۹۳ ، ۱۰:۱۷ دوشیزِه مورچــ ــِه
دوست بشویم؟
پاسخ:
دوستیم