روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

شروع

شنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۳۵ ق.ظ
میگه:چرا منو با اون مقایسه میکنی؟میگم چون منو خیلی یاد اون میندازیمیگه چه حسی داشتی اولین باری که بهم زنگ زدیمیگم اونوموقع امتحان داشتم بیشتر نگران امتحانم بودممیگه تو اگه منو بخوای من هرکاری میکنممیگم من حقم رو تو این دنیا میخواممیگه من نمیذارم زمان بگذره تو فقط بگو اره بقیش با من...زود عقد میکنیم من مثل اون صبر نمیکنممیگم اونم همینو میگفت بعد که شدم اون چیزی که اون خواست همه چی عوض شدمیگه داماد بیشتر اجیت رو دوس داشتهمیگم توهیچی از زندگی من نمیدونیمیگه میبرمت خارجمیگم من اونجا باید از پزشکیم بگذرممیگه هرجوری که دوست داری زندگی میکنی...خودت همیشه گفتی حجابت به اجبارهمیگم 25 سال درس خوندم و ارزو پروروندم نمیتونم بی هوا رفتار کنممیگه هرچقدر تو مهریه بخوایمیگم من شرطای بابامو میخواممیگه این شرطای باباتهمیگم برای خوشبختیه منهمیگه هرچقدر مهریه بخوایمیگم پنج میلیارد مهریه نقدمیگه حرفت غیر منطقیهمیگم من فقط میخوام باتو برابر باشم توی زندگی مشترکم...مهریه و سکه باد هواس ...من مهریه نمیخواممیگه برابریمیگم تعهد محضری بده که میتونم هرجا خواستم درسمو بخونم و ادامه بدممیگه نمیشه که تو شوهرتو ول کنی بری یه شهر دیگهمیگم تعهد بده هرجا من گفتم باید زندگی کنیم میگه هیچ مردی انقدر خر نیستمیگم بهم این حقو بده که بتونم بدون اجازه تو پاسپورت داشته باشممیگه خواسته زیادیهمیکم ولی تو بدون اجازه من میتونی از کشور خارج بشی میتونی بدون اجازه من هرجا خواستی درس بخونی هرجا خواستی زندگی کنیمیگه من "مرد"ممیگم داماد این شرطارو محضری دادهمیگه اجی خیلی داماد رو دوست دارهمیگم توهم به من ثابت کن منو دوستداریمیگه هیچ کس رو مثل تو نخواستممیگم تو میتونی هروقت دلت خواست طلاقم بدیمیگه ولی من دوست دارممیگم منم دوست دارم ولی نمیتونم هروقت خواستم طلاق بگیرممیگه خیلی زیاده خواهیمیگم ولی من بدون وجود تو میتونم تمام این حقوق رو داشته باشم...ولی درکنار تو قانون از من حمایت نمیکنه...من امنیت میخوام فقط بدون مهریه تو حاضری؟میگه هیچ خری پیدا نمیشه اینجوری تورو بخوادمیگم توهیچی از زندگی من نمیدونیمیگه امیدوارم یه همچین خری پیدا کنیسکوت میکنم تو دلم میگم راس میگی هیچ مردی از زنی که نتونه اقا بالا سرش باشه خوشش نمیاد...سکوتم طول میکشهمیگه من دوست دارم بخدا منو دوست داشته باشمیگم تو پسر خوبی هستیمیگه از حرفام ناراحت نباشسکوت میکنم...میدونه از قضاوت شدن بدون اینکه درجریان اتفاقات باشه متنفرم...ولی باز هم منو قضاوت کرده و منو محکوم کرده به اینده ای که برای من پیش بینی میکنههمیشه اولش هرچی توبخوای ولی هروقت چیزی بخوای چون زنی این حق رو نداریتو دلم میگم دیدی تو هم مثل اونیخوش حال میشم نظر بقیه رو درمورد این مکالمه بدونم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۱۶
زیرزمینی

نظرات  (۸)

۱۶ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۲۳ دانلود سریال
سلام. وبلاگ خیلی خوبی داری. خوشحال می شم به سایت ما هم سر بزنی. حدود 6 ترابایت فیلم و سریال تو سایت برای دانلود داریم. هم سریال و فیلم قدیمی و هم جدیدترینا
بدون دانستن شرایط طرفین بخصوص دختر، نمیشه نظر قاطع داد...بدون در نظر گرفتن اون شرایط، یه خرده دختر رو دارای خواسته های غیر منطقی نشون میده( البته نه صددرصد) چون اصولا این ذات مردانه هست ک دلش بخواد از زن حمایت کنه زن که خیلی قوی باشه، برای مرد جذاب نیست.همینطور ک مرد خیلی ضعیف برای زن. ضمنا حق طلاق واسه زن، بذر بی اعتمادی رو در مرد میکاره، قبول مهریه ی سنگین و غیرمنطقی از طرف مرد، از نظر من نشانه ی حماقت مرد هست و اینکه قابل اعتماد نیس..چون توی مهمترین تصمیمات زندگی ش عقلانی برخورد نکرده...
اما مسایلی مثل حق تخصیل یا محل زندگی میتونه از حقوق زن باشه در برابر همه ی اختیاراتی ک نداره...
و البته اینکه اینا هیچ کدوم قطعی نیستن و مسلما خیلی تبصره بهشون وارده...خیلی قوانین به درد کتابهای قانون میخوره و مکالمات قبل ازدواج! ولی زندکی مشترک تقریبا دور ازین قوانین جریان داره و شرایط تعیین میکنه ک باید کجا چ تصمیمی گرفت...کلا جای بحث زیاد داره اندازه ی یه کتاب!
پاسخ:
ممنون از نظرت
کلی نوستم بعد اومدم بغرستم چون طولانی بود کات کردم که توی کامنت دوم پیست کنم . حالا می بینم پریده و پیسب نمی شه . نمی دونم تا کجا کات کردم که دوباره برات تایپ کنم مادرررر
سلام
این گفتگو متعلق به هر کی باشه نشون میده دو طرف از بلوغ فکری کاملی برخوردار نیستن، زندگی خیلی جدی تر از اون چیزی هست که فقط صحبت از اثبات دوست داشتن و گفتن اون به زبان باشه، هیچ وقت نباید صرفا بر اساس محبت های زبانی و یا حتی قلبی برای زندگی اینده تصمیم گرفت...
در جریان زندگی اتفاقاتی می افته که تصورات ادم از همسرش فرق می کنه.چون خواسته ها و برخوردهای قبل ازدواج ناشی از تجربیات قبلی یا تجربیات اطرافیان هست که شاید اصلا برای خود ادم پیش نیاد
من می تونم ساعت ها در مورد این پست بحث کنم

ولی خوب چیزی که مشخصه طرف دوم از طرف اول چندان خوشش نمی یاد
خوشش می یومد یکم نرم تر باهاش حرف می زد.
از دید یه مذکر بخوام بگم خواسته های خانوم دکتر خیلی سنگینه ولی چیزی که بیشتر دافعه ایجاد می کنه نوع بیان خواسته هاست..
وگرنه وقتی یه نفر با یه نفر دیگه ازدواج می کنه اون قدر بهش اعتماد باید داشته باشه که مثلا حق داشتن پاسپورت بهش بده.یا حق های دیگه..
در کل این دو نفر مذکور گروه خوبی نمیشن
پاسخ:
خب من این متن رو خیلی تندتراز واقعیش نوشتم...شاید چون حین این گفتگو واقعا حس غم انگیزی داشتم که نمیتونستم کنترلش کنم. ولی اگه بحثم میکردین خوب بودا....هرچندتمام نظرات این پست منفی بوده...چه مذکرچه مونث
من اگه بجای اون آقا بودم نمیگفتم من مردم پس دستم بازه. هر چی هم میگفتی قبول میکردم. نمیگفتم قید پزشکی رو بزن. راستِ راست. فقط مشروب و سیگار نه و خارج برو هم نیستم اما اجازه میدادم.واسه تحصیلاتش هرجا خواست بره.
کنارش بودم تا درس شو تموم کنه.
پاسخ:
حرف تا عمل خیلی فاصله است
نه به جان خودم حرف نیست. انشااله که عمل باشه
پاسخ:
انشا ا...