روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

اولین ویزیت مستقل

سه شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۵۵ ق.ظ
امروز اولین ویزیتم رو انجام دادم...تو مطب بابا...معاینه و بعد نسخه...داروی جدیدی مینویسم که بابا ازش خبر نداره...زن با اولین جمله من در مورد بیماریش خیلی بیشتراز اون چیزی که من انتظاردارم میترسه و قهر میکنه و میره...دیگه هر چی سعی میکنم شوهرش رو ازوم کنم نمیتونم...حالا میترسم از تشخیص و تجویز خودم...تمام بدنم داره میلرزه...کتفم از درد داره منفجر میشه و از استرس تمام ناخن هامو جویدم...تشخیصم انقدر ترسناک بود؟درمانم اگه جواب نده؟تقصیر من بوده؟چجوری درستش کنم؟خدایا چقدر شغل من ترسناک و پر استرس خواهد بودبعدا نوشت:رفتم و کتابامو خوندم...تشخیص و درمانم هردو درسته...اینکه زنه خیلی ترسده یا قهر کرده بیشتراز اینکه به من ربط داشته باشه به شوهرش ربط داره...فقط چند تا توصیه بهداشتی میمونه که دفه بعد که دیدمش بهش میگم...خدایا شکرت
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۱۹
زیرزمینی

نظرات  (۲)

اولین ویزیت مستقل همیشه پر استرسه
خیلی خویه که وقتی مسیولیت نداری تجربه ش کزدی.
نگران نباش اولاش برا همه همینه . تا دستت بیاد راجب هر مریضی چی باید بگی و با چه جملاتی توضیح بدی طول میکشه . اولین تحربه ت خیلی هم خوب بود دختر جان .لایک آقا .... لایییییکککک
پاسخ:
مرسییییی...این روزامدام میرم مطب و مدام سروکله زدن با انواع ادمهارو تمرین میکنم
واقعا تجربه ی سنگینیه