روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

خاطرات به روش دکتر ربولی

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۵۰ ق.ظ
1-به مرده گفتم زن و شوهر نسبت فامیلی دارین گفت اره زن و شوهریم2- به زنه گفتم بیضه های بچت ورم هم کرده گفت من که ندیدم3-داشتم پانسمان بچه رو عوض میکردم مرده گفت خانم دکتر شما کی هستین که دوباره بیایم؟دفعه پیش اینترن ها پانسمان رو عوض کردن بلد نبودن4-زنه گفت دوروز پیش تصادف کردیم بش گفتم پس چرا الان اومدین؟گفت اخه میترسم طحال و دیافراگمش پاره شده باشه5-به زنه گفتم بعد از عمل بچت مشکلی نداشته؟گفت چرا تخمکاش ورم کرده...گفتم مگه پسر نیست گفت چرا همین دونه هاش ورم کرده6-زنه بهم گفت پانسمانش رو کی عوض کنم؟گفتم پرستار موقع ترخیص بهتون میگه بچه 4 ساله تخت کناری گفت این که پرستار نیست دکتره7-ساعت 3 صبح مریض رو از یه بیمارستان دیگه با شرح حال خوردن جسم خارجی اوردن بیمارستان ما.به مادره میگم چرا صبر نکردین صبح همون بیمارستان کاراش انجام بشه؟گفت تو کاری نداشته باش کاراشو انجام بده.کاراشو انجام دادم زنگ زدم به رزیدنت گفت بمونه تا صبح برای برونکوسکوپی.صبح مادره رضایت به برونکوسکوپی نداد بچه رو ترخیص کرد.8-بچه اومده بود با توده بدخیم مدیاستن هرچی با مامانش حرف میزدیم اصرار داشت که اول شکاف لبش عمل بشه بعد توده بدخیمش!!!9-واسه پیرمرده لوله بینی گذاشتم هرچی اروغ بود حواله صورتم کرد.تو سطل کنار مریض خودم بالا اوردم!!!10-از دست همراه مریضی که داشت بد و بیراه بار پرستار میکرد فرار کردم یهو وسط اورژانس نمیدونم چجوری پیدام کرد رو به پرستار داد میزنه یکم مثل این خانم دکتر مهربون باش11-همراه مریض برگه های پذیرش رو میذاره جلوم بش میگم بده پرستار.میگه کدوما پرستارن.میگم تونایی که گوشی دور گردنشون نیست پرستارن(یعنی از بدجنسی خودم حال کردم)رفت برگه پذیرش رو داد به رزیدنت12-وایساده بودم کنار رزیدنت همراه مریض برای بار صدم اومد و درمورد عمل مریضش پرسید گفتم ایشون دکترشه...رزیدنت میخواست خرخرمو بجوه13-به مریض میگم یادت میاد چه اتفاقی افتاده میگه اینجا بهشته یا جهنم؟تو عزراییلی یا حوری؟14-رزیدنت میگه برو معاینه مقعدی بکن تا میرم بالا سر مریض میاد دنبالم میگه دستکشتو ننداز من ببینم میگم بیا ببین نیاز به معاینه نداره خودش همه چی رو پس داده15-رزیدنت 1 میره معاینه مقعدی کنه صدای جیغ مریض بیمارستان رو برمیداره...بعد از چند دقه که میاد به رزیدنت 3 میگه دکتر چیزی نداشت ولی معاینشم همچین دلچسب نبودپی نوشت:حال نداشتم با طول و تفسیر بنویسم به روش دکتر ربولی نوشتمhttp://rezasr2.blogsky.com
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۷
زیرزمینی

نظرات  (۷)

مورد یازده بدحنسی ت حرف نداشت!
پاسخ:
قابل شما رو نداشت
با تشکر از شما و دکتر ربولی الان ما با انواع اقسام بیماری ها اشنا شدیم
بند 11 بد نبود!!!
یکم توی ماه رمضان روی خودت کار کون تا اخلاقت خوب بشه!!!
پاسخ:
دیگه همینه که هست!!!
در این ماه رمضان یکم خود سازی بوکون! اگه نشد دیگه اخرین راه پنجره فولادس! برو با زنجیر خودتو ببند به پنجره فولاد اقا امام رضا علیه السلام و کلید قفل رو هم بکون توی قفل!
پاسخ:
یعنی موندم تو پشتکار شما
چیکا کونیم خو!
دیگه همین یه چیزس که داریم...
و اما کماکان به گیسوی سپیدت می اندیشم!
پاسخ:
باشد...بیندیش
باشِـد . می اندیشم بت...
۰۳ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۲۲ ربولی حسن کور

سلام

من چطور این پستو ندیده بودم تا حالا؟

ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی