روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

من یه دکترم!!!

چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۱۹ ق.ظ
پارت اولمکان:پاویون بیمارستان زمان:عصر روزی که صبحش 80 تا مریض رو تنهایی دیدم و مدام در حال فکر کردن به این بودم که باید انصراف بدم و از ظهر تا عصر توی زایشگاه در حال معاینه خانم های حامله و زائو بودم وتازه ساعت استراحتم شروع شده بودافراد:چند دختر خود داف پندار (وبعضا واقعا داف)و در حال فارغ التحصیل شدن دور میز استراحت پاویون و مسلما متنفر از جنس مخالف!!!موضوع بحث:طبق معمول شوهر!!!من:در حال درست کردن قهوه ومثلا بی توجه به حرفای جمع ترم بالایی هاخانم خود داف پندار و مثلا متتنفر از جنس مذکر:خانم (س) رو که میشناسید؟بقیه:خب؟خانم خود داف پندار و مثلا متتنفر از جنس مذکر:رفته با اقای (ب) رزیدنت ارتوپدی دوست شده....بهش گفتم بابا این (ب)پسر نادرستیه...با همه دخترا بوده چرا رفتی باهاش دوست دوست شدی (با لحن تمسخر امیز بخونید)گفته نه عزیزم اون منو برای ازدواج میخواد ورابطمون رسمی و جدیه بش گفتم اخه این پسره چاق کوتوله چی داره؟گفته نه منو دوست داره و ادم خوبیه(ناز و عشوه و همه اداهای یه دختر خود داف پندار رو به این جلات اضافه کنید)بقیه با چشم های مثلا از حدقه در اومده و با حالت تحسین امیز:خب؟خانم خود داف پندار و مثلا متتنفر از جنس مذکر:هیچی دیگه منم چیزی بش نگفتم اخه کدوم دکتر بدبختیه که بره با همچین پسر چاق کوتوله ای دوست بشه...اخه یمی نیست بش بگه بیچاره فردا که رفت بهت خیانت کرد ببینم چکار میخوای بکنییکی از بقیه خود داف پندار های پشت میز:اره بابا(ب)‌ رو همه میشناسنش...رزیدنت من بود...ثبات روحی نداره که...تو بگو یه دفه به من محل گذاشت همش سرم داد میزد یبارم جواب پیامامو نداد...دیده بودین وقتی میاد توی اورژانس چجوری داد میکشید؟... اینا رو به (س) گفتم ولی گفته نه با من اینجورینیست...(با حالت چندش حرف زدن یه دختر خود داف پندار بخونید)اخه یکی نیست بهش بگه دختره بیچاره این حرفا چیه مگه یه پسر سی ساله میشه با بقیه یه جور باشه با بقیه یه جور دیگه...برو بابا کی باور میکنه...اه اه من نمیفهمم اون پسره چاق رو چطوری تحمل میکنه اصلابقیه با چشم های از تحسین دراومده:خب؟هیچی دیگه هفته دیگه قراره برن تهران حلقه بخرن...ایشششش مگه تو همین شهر حلقه نیست اخهیکی از بقیه:بابا همه پزشکای مرد ادمای فاسدینخانم خود داف پندار و مثلا متتنفر از جنس مذکر:بگو همه مردا همیننیکیاز بقیه:ولی خب پزشک ها محیط برای خیانتشونم فراهمه بالاخره مهندس ها محیط کاریشون مردونه تره بهترهخانم خود داف پندار و مثلا متتنفر از جنس مذکر:مهندس!!!(با چشم های از حدقه در اومده و باز هم ناز و عشوه فراوان)مهندس اصلا در شان ما نیست...بالاخره مهندس ها از  ما کمترن...وای فکر کن یه روز یه مهندس بیاد بشه شوهرت بعد بهت خیانت کنه...چقدر زشتیکی از بقیه:خب فوق لیسانسخانم خود داف پندار و مثلا متتنفر از جنس مذکر:چی؟؟؟(با همون حالت قبلی حرکات چشم و ابرو هم اضافه کنید)تو بگو پی اچ دی...بالاخره اونا از ما خیلی پایین ترن...اونا مگه کشیک میدن...یا اصلا مگه درساشون سخته که بدونن سختی یعنی چی...من خودم کلی خاستگار پی اچ در داشتم ولی همه رو رد کردم...شوهر ما فقط باید پزشک باشهمن:مگه انسانیت ادمها توی تحصیلاتشونهخانم خود داف پندار و مثلا متتنفر از جنس مذکر:(نگاه تحقیر امیزی به من میکنه)بی اعتنا ادامه حرفشو میگیره:فقط یه پزشک در شان منه ...شوهر من باید پزشک باشه...فقط پزشکا یکم درک دارنمن:تحصیلات هیچوقت شعور نمیارهاین بار خانم خود داف پندار و مثلا متنفراز جنس مذکر حتی زحمت به خودش نمیده که با نگاهش منو تحقیر کنه ادامه میده:فکر کن بری خونه نتوتی با شوهرت درمورد مریض هات حرف بزنی...یا نفهمی اون داره چی میگه از کارش(همون حالت لب و دهن وچشم و ابرو و ناز و عشوه رو اضافه کنید)سکوتمن دارم قهموم میخورم و زیر چشمی به خانم خود داف پندار  و مثلا متنفر از جنس مخالف نگاه میکنم میببینم که با حرکت سر و صورت رو به بقیه به من اشاره میکنه و با حرکت لب هاش میگه که این دختره چاق احمق کیه؟شوهر کرده؟شوهرش مهندسه؟نمیدونم چرا جای اینکه ناراحت بشم از خنده میخوام منفجر بشمپارت دوممکان همونزمان صبح ساعت 4 که من از تایم شب زایشگاهم برگشتمافراد خانم خود داف پندار مثلا متنفر از جنس مذکر و اون یکی خانم خود داف پندارمن:در حال تعویض لباس و اماده شدن برای خوابخانم خود داف پندار مثلا متنفر از جنس مذکر:اره بابا دکتر (ج)رزیدنت سال دو قلب به من پیشنهاد داد و بهم کگفت که تو چقدر خوشگلی هیچی دیگه الان هی بهم پیام میده یکی دوبارم رفتم دیدمش بیچاره فکر میکنه من به این سیاه زشت اهمیت میدم...(ف)رزیدنت داخلی هم یه دوباری منو تا حالا برده شام...بهم گفته من از تو خوشم میاد چون با هیچکس دیگه ای نیستی دیدی که چقدر چاقه...اون روزم رزیدنت(ع)بهم زنگ زدمیدونی که رزیدنت چشمه...والا من نمیدونم اینا شماره منو از کجا گیر میارن...ولی در هر صورت من که از مردا بدم میاد...بالاخره ما پزشک و کشیک !!!میدیم شوهرمون حتما باید پزشک باشه تا ما رو درک کنه...اه اه باز این دختره چاق زشت اومداستدلال و شخصیتش از پهنا تو حلقم ...قضاوتشم با شمانمیفهمم چرا مثل این اکثریت نه میتونم رفتار کنم نه فکر کنم...ولی گاهی فکر میکنم اگه غیر از پزشک ها بقیه رو ادم حساب نمیکردم و دنبال پول وقیافه بودم زندگیم راحتتر بودهرچی نباشه من یه دکتر بدبخت چاق زشتم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۰۴
زیرزمینی

نظرات  (۲۸)

با ساخت وبلاگ در سیستم لاین بلاگ روزانه بیش از هزاران نفر بازدید داشته باشید.....
فقط کافیست مطالب خود را در لاین بلاگ نیز انتشار دهید

پس همین حالا وبلاگت رو روی لاین بلاگ بساز
www.lineblog.ir

دوستان زیادی توی لاین بلاگ وبلاگ دارن
تو هم به جمع اونا بپیوند
واقعا حرف دل منو زدی. امان از این داف های بی شخصیت. باور میکنی یه جا کار میکردم به خاطر این بی شخصیت های سبزی پاک کن اومدم بیرون.. البته حقوقشم خوب نبود.. حالم ازشون بهم میخوره.. هیچ حرف مشترکی نداشتیم با این دخترای داف.. نه شعری.. نه هنری.. نه معرفی کتاب خوبی.. نه حتی بیان عشقی.. دیدم دارم اونجا خفه میشم..
چرا اینقدر ادمهای عمیق و البته دلشکسته کم شدن؟ چرا جامعه ما به سمت سطحی نگری و خله زنک بازی داره میره؟
نسلمون داره منقرض میشه بانو..
پاسخ:
خب چیزی نسلش منقرض میشه که نتونه خودشو بامحیط وفق بده یا تداوم نسل داشته باشه یا خلاصه یه جای کارش بلنگه...شاید جایی از کارمون میلنگه... مرسی که سر زدی کاش اسمتونم مینوشتی...باید بتونیم خودمونو با این محیط ها وفق بدیم...کنار این ادم ها باید ادامه بدیم به کار خودمون
ضمنا به نظرم آدم میتونه این دید رو داشته باشه و به پیشرفت هم فکر کنه
پاسخ:
صد البته
۰۵ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۳۴ بانک وبلاگ های ایرانی
با ثبت وبلاگ خود در بزرگترین بانک وبلاگ های ایرانی بازدید خود را چندین برابر کنید..
سلام مهربون ازاین مناظره ها منم زیاد دیدم نمیشه براش توجیهی داشت که چرا آدمی بااین سطح شعور ودرک ازدنیاوآدماش باید به اهداف پستش هم برسه یه چیزی که اینجورمواقع افسوس وجودم رو کمی تسکین میده این بیت ازجناب حافظ که (فلک بدست مردم نادان دهد زمام مراد *تواهل دانش وفضلی همین گناهت بس..
پاسخ:
سلام چه شعر قشنگی...چی بگم والا...ممنون که سرزدی
صد در صد اینکه اینجوری به خاطر شعورو پولو تحصیلات آدما رو رده بندی کنی نشون دهنده نهایت بیشعوری فرد هست و البته باید اعتراف کنم که خیلی سخته که اینها هیییییچ تاثیری در قضاوت و مخصوصا پیش قضاوت نداشته باشن اما اینکه در این حد بخواد تاثیر بذاره نشون دهنده یک مغز پر از خالی هست.
پاسخ:
فکر کنم باهات موافقم
خو داستان ها هم واقعی هم دارن...
خو چرا شمارشو نداری؟ شانس من :|
پاسخ:
شانس شماست دیگه
راستی دکتررخساره تو نه زشتی و نه چاق که!!!
پاسخ:
شما که منو ندیدید
مارو بدعادت کردی. هی میام سر میزنم به بلاگت ببینم پست جدید نذاشتی
پاسخ:
مگه از وسط زایشگاه و از جیغ زدن زایو و توهینایی که ماما بهم میکنه و کلی اعصاب خوردی دیگه که مثلا غذای ما با بیماربرها یکیه بنویسم
خببب.اونم خوبه ازش بنویسی. عنوانش هم باشه از رنجی که می بریم
راستی اینکه میگی دنبال پولو قیافه بودی یعنی چی؟ حالا پولش معلومه به نسبت اما قیافه چی؟ یعنی هی آرایشو..
پاسخ:
منظورم این بود که ادمها رو برساس قیافه و پولشون دسته بندی میکردم...راحتتر بود نه؟
این لینک و نظراتش شاید بی ارتباط به بعضی بخشای این پستت نباشه
پاسخ:
کدوم لینک؟
این لینک:
http://www.fardanews.com/fa/news/408151/%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%AF%D8%B1%D8%A2%D9%85%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B5%D8%AF-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D8%A2%D9%85%D8%AF-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-5-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C
پاسخ:
ارتباطشو بازم متوجه نشدم
بیشتر مربوط میشه به کامنتایی که گذاشته شده بود و اینکه یه سری پزشکا خودشونو تافته جدابافته میدونن
پاسخ:
داری یه تنه به قاضی میری.این بحث خیلی مفضله که در حوصله اینجا نمیگنجه
چشم
میگن تنهایی رو به بودن در جمعی که متعلق به آن نیستم ترجیح میدم..دقیقا حاله شماست
پاسخ:
اره واقعا...ولی من نصف نیمه حداقل از نظر شغلی و تحصیلی به این جمع مربوط میشم
به نظرت اینا رو میشه به چند درصد پزشکا تعمیم داد؟
پاسخ:
نمیدونم ولی فکر میکنم درصد زیاد زیادی باشه
یعنی چنددرصد خانمای پزشک اینجورین بنابر دیده ها
به نظر متاثر کننده هست :(
سلام

عجب!چقدر راحت انتخاب بقیه رو زیر سوال میبردن خانم خود داف پندار!!

واقعا علاقه چیزی نیست که به شغل و قد و قواره و هیکل بستگی داشته باشه!!

یه روز آدم کسی رو در مقابل خودش میبینه که خیلی دوسش داره بدون این که اونقدر قیافه شخص مقابل تو ذهنش باشه که بتونه در حد ۲ خط توصیفش کنه !!
پاسخ:
سلام خب دیگه...ادم ها تفاوت های زیادی با هم دارن
خیلی جالب بود خانوم دکتر خوشگل مانکنبا اجازتون لینکتون کردم.
پاسخ:
خخخخ...مانکنو خوب اومدی... مرسی شما لطف داری عزیزم
۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۴۷ ترانه بهاری
خود داف پندار
خیلی اصطلاح با مزه ای بود
عمرا میتونست یکی از کتابهای ریاضی که ما خوندیم ، عکسهاشو نگاه کنه !
اینطور ادم ها به درد هیچ رشته ای نمیخورن جز دکوراسیون اداری
پاسخ:
الان خودمم خندم گرفت با این خنده های شما... مگه کتاب ریاضیم عکس داره؟؟؟؟
۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۲۲ نیکولای ایلیچ
دقیقا حرفاتون درک میکنم...دقیقا.
حتی یه پست در این مورد تو وبلاگم هس(یادداشت نهم)
واقعا چرا بعضی دکترا اینجورین؟
پاسخ:
خوندم مطلبتونو امیدوارم درموردمن اینجوری فکر نکنید...شاید اگه بیشتر نوشته هامو بخونید باشخصیتم بیشتر اشنا بشید... شاید خیلیم به پزشک بودن ربط نداشته باشه...شاید بیشتر شخصیت ادمهاست...ولی واقعا نمیدونم
۱۵ شهریور ۹۴ ، ۰۶:۳۹ نیکولای ایلیچ
نه...یادداشتم در مورد وبلاگ شما نبود...اگه به تاریخ اون نوشته دقت کنین مال خیلی وقت پیشه...من دیروز با وبلاگ شما آشنا شدم.
پاسخ:
باز خدارو شکر...نه حواسم به تاریخ متنتون نبود
وای چقدر خندیدم واقعا پاویون و خوابگاه اومد تو ذهنم
شما چاق و زشتید؟ خودتون جمله آخر گفتید.
زن چاق دوست ندارم.
پاسخ:
اره. خب دوس نداشته باش کاری از دستم برنمیاد
میخوام باقی مانده نوشته هاتونو همه رو یه جا بخونم اما نمیشه
میخوام باقی مانده نوشته هاتونو همه رو یه جا بخونم اما نمیشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی