روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

کشیک زنان

يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۲۳ ق.ظ
دیروز یه کشیک 30 ساعته زایشگاه دادم...حالا تعریف میکنم تا خودتون قضاوت کنین چقدر بد بودهبعد از چند تا کشیک پشت سر همی که داده بودم دلم خوش بود که امروز با یکی از دکترا کشیکم که اینترن نمیگیره...دلم خوش بوده که یکم میشه بپیچونم...صبح که رفتم تو زایشگاه...4تا زائو بود...گفتم وای چه خبره...بعد بهم خبر دادن که دکتر (ط) انکاله...اه از نهادم...دکتر (ط)بدترین اتند برای کشیکه...سخت گیر و ان تایم وکلی ازت کار میکشه...یهو میاد توی زایشگاه و حتی اگه میدید یه لحظه نشستی شروع میکرد جیغ زدن...طرفای ساعت 10 بود که من با دکتر (ط) بالای سر یه مریض بودم...زایشگاه دیگه هر 10 تا تختش پرشده و بوده و همه زائو ها به نوبت جیغ میزدن...همون موقع مامای ادمیت اومد تو و خنده کنون رو به همه گفت که یه مریض دیگه هم خوابیوندم...من که دیگه واقعا از این همه خون و جیغ و درد کلافه شده بودم گفتم-واااااااااای چرا یه مریض دیگه خوابوندین؟!یهو صدای جیغی از پشت سرم شنیدم که از صدای همه زائو ها بلند تر بود...دکتر (ط) که پشت سرمن ایستاده بود با اخم جیغ زد که:-کار خوبی کرده خوابونده...نخوای مریض ببینی چکار میخوای بکنی پس...همش تو فکر در رفتنیدخنده روی لبم خشکید...مسلما من داشتم به شوخی این حرفو میزدم...هیچ عکس العملی از دستم برنمیومد...خشکم زده بود...اینترن دیگه ای که کنارم ایستاده بوده وقتی بهت زدگی منو دید اروم در گوشم گفت...ناراحت نشیا داره شوخی میکنه این دیوونستدکتر (ط) که رفت من داشتم از عصبانیت و ناراحتی منفجر میشدم...عصبانیت از دکتر (ط) که اینجوری جلوی ماما ها سرم داد زده  و ناراحتی از اینکه اینترن منو ضعیف فرض کرده و منو اینجوری خواسته دلداری بده....ضعیف بودم ناراحتم بودم ولی دلم نمیخواست کسی بفهمه...پس با خنده رو کردم به اینترن دیگه و گفتم اره الان میزنم زیر گریه....و واقعا چشمام پر اشک شدتا 1 که تایم زایشگاهم تموم بشه 2 نفر زاییدن و 2تا جدید خوابوندیم...ساعت 2 رفتم درمونگاه با دکتر (ط)...مریض خانم 40 ساله مجرد و احتمالا یائسه...مریض رو پرزنت کردم ازمایشاتشو نوشتم و رفت...مریض که رفت دکتر ازم پرسی:-خانم دکتر مجردی؟با لبخند و ترس در حالی که جرات نداشتم جلوی خانم دکتر بشینم گفتم-بله-بشین خانم دکتر چرا نمیشینینشستم و لبخند زدم که دکتر ادامه داد -اره دیگه دخترا یا خوشگلن و ازدواج میکنن یا درس میخوننخشکم زد....تحقیر امیز نگاهم کرد ومن تنها چیزی که تونستم بگم این بود که-دست شما درد نکنه خانم دکترنگاه تحقیر امیزشو ادامه داد و گفت-جای اینکه همش از زیر کار دربرید یکم فعالیت مفید تو بیمارستان بکنید تا لاغر بشی...چندسالته؟با بغض و نفرت گفتم:25 سالتا ساعت 3.5 درمونگاه بودم و 4 باید میرفتم دوباره زایشگاه...رفتم زایشگاه و دیدم از 10 تا مریض فقط یکی زاییده و یکی دیگه هم جاش خوابیده...بازم جیغ بازم خون بازم دردبازم دکتر (ط)...تا ساعت 7 که زایشگاه بودم 4 نفر زاییدن...دیگه داشت کمرم نصف میشد...حدودای 7 بود که سیر زایمان یکی از مریضا متوقف شد و زنگ زدیم خانم دکتر....باهر زوری بود بچه رو دنیا اوردیم ولی کبود بود...کد احیا اعلام شد و انکال نوزادان رو گفتن بیاد...خوشبختانه بچه برگشت...وقتی رفتم تا مهر زایمانایی که گرفته بودم رو از ماما بگیرم...یکی از ماما ها رو کرد به خانم دکتر و گفت این اینترنتون خیلی خوبه خانم دکتر...خیلی فعاله و همش بالای سر مریضاست و هر چی بهش میگیم گوش میکنهخانم دکتر برگشت نگاهی به من کرد و رو به ماما گفت -وقتی یه دخترو میخوای بگیری به اخلاقش یک بده به درسش صفر بده بذار جلو یک به پولش صفر بده بذار جلوش تا اخر...این خانم دکتر اون یکه رو نداشته که تا حالا مجرد موندهوا رفتم...هیچ معلومه این دکتره امروز چه مرگشه...رفتم بخش و کارای اونجا رو هم انجام دادمدیگه ساعتای 9 بود که رفتم شام...وقتی رسیدم پاویون از ناراحتی داشتم میردم...تنها یه گوشه نشستم و هرکی میرسید ازم میپرسید چرا ناراحتی و من میگفتم واسه دوریه خواهرمه...پاشدم یه ارام بخش خوردم و یه چرتی زدم تا تایم شبم شروع بشه...ساعت 2 شب که رفتم زایشگاه خانم دکتر و دیدم...سریع لباس عوض کردم و رفتم توی زایشگاه که خانم دکتر خدافظی کرد و رفت...اینترن تایم قبلی اومد طرفم و گفت تو چه کا ر کردی خانم (غ) بدترین مامای زایشگاه جلوی خانم دکتر انقدر تعریفتو کرده این که چشم دیدن اینترن نداشت...نیم ساعتی که موندم توی زایشگاه خانم (غ) اومد و گفت خانم دکتر زایشگاه که خالی برو اگه کاری بود زنگ میزنیم...-از دکتر میترسم-برو اگه گیر داد با مسئولیت منمنم رفتم و تا صبح هیچ مریصی نیومد ومن خوابیدم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۲
زیرزمینی

نظرات  (۲۵)

خیلی ممنون که درباره بیمارستان و کشیک ها مینویسید. من بسیار لذت بردم. فکر میکردم این بحث خاله زنکی ازدواج و سن و اینا دیگه بین دکترها نباشه، ولی متاسفانه هست.
سوالم اینه که سیر زایمان طبیعی انقدر طولانیه که بعد از چند ساعت هنوز نوزاد متولد نشده؟؟
پاسخ:
سیر زایمان از زمانی که شروع بشه تا 18ساعت میتونه طول بکشه و از زمانی که درد شروع بشه تا چند روز هم میتونه ادامه داشته باشه
اگه توهین و تحقیر جزئی از آموزش پزشکی باشه پس رفتار و حرفای اون خانم دکتر ط اصلا عجیب نیست. ولی به تظر من فقط یه آدم عقده ای میتونه اونجوری رفتار کنه و خب نتیجه اون رفتارش هم میتونه در یه سری موارد که البته قطعا تو نیستی یه پزشک عقده ای باشه.
پاسخ:
نه تقریبا رفتارش عجیب نبوده
راستی الان خودت مگه اینترن نیستی؟
پاسخ:
چرا من اینترنم
یه زن این حرفا رو داره می زنه؟

حتما خودش زشته
پاسخ:
اتفاقا خودش یه پوستی داره....یه هیکلی داره معرکه
هیچوقت درک نمیکنم چرا تو اموزش ها باید توهین و تحقیر باشه..بر عکس خارجی ها..که مهربون بودن و احترام گذاشتن یاد تازه کارا می دن:(
پاسخ:
خب دیگه تا بوده همین بوده
ما بهت افتخار می کنیم خانوم دکتر..ایشالاه همیشه نسبت به کارت همین قدر مسئولیت پذیر باشی
پاسخ:
فدای شما
خبر کن آن طبیب عاشقان را
که تا شربت دهد بیمار ما را
بگو شکرفروش شکرین را
که تا رونق دهد بازار ما را
اگر در سر بگردانی دل خود
نه دشمن بشنود اسرار ما را
پس اندر عشق دشمن کام گردم
که دشمن می‌نپرسد کار ما را
به نظر من که رفتارش وحشیانه بوده
لایک برای شعر آقای ح و طبیبان آینده
اونجور گفته ک سست کنه حسود...طوری رفتار کن ک انگار حرفاش اطلا برات مهم نی
پاسخ:
برام مهم هست ولی کاری نمیتونم بکنم
۲۶ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۱۶ دانشجوی پزشکی
خدا صبرت بده دکتر جان
خدا منم پیشاپیش صبر بده..مطمعنن من هم در آینده چنین استاد هایی دارم
پاسخ:
خدابه همه صبر بده
من که فقط خواننده این اتفاقات بودم حالم بد شد ازین لحن... شما چی کشیدی از دست این دکتر :|

حقیقتا فکر نمی کردم ممکن باشه پزشک ها هم همچین اخلاقی داشته باشن :|


پاسخ:
تازه اینا روزه خوبشه...فکر کن هر روز و هر روز همین وضعه
با این شرایطی که برای تحصیل رشته های خوب تجربی هست تو ایران و سختی های زیادی که داره یه دختر واقعا نمیتونه هم از پس زندگی بر بیاد هم درس های سنگین و کشیک و ...

واقعا موندم چجوری این خانم مساله رو به اخلاق ربط دادن

فکر کنم تو زندگی بعد از ازدواجشون مشکلات زیادی داشتن و این جوری سر باز کرده آخه این توهین ها فقط از کسی بر میاد که خودش یه شرایط افتضاح رو تجربه کرده و میخواد خوب نشونش بده
پاسخ:
پزشکی خوندن همه جای دنیا سخته...بلکه سختتر از اینجا والا چی بگم از این استاد که ازش فراریم
سلام من ماما هستم خیلی وقته دارم خاموش میخونمت چاره ای نیس دکتر جون این رزیدنتای زنان اکثرا این مدلین بی تربیت عقده ای
شما ناراحت نشو دکتر رخساره
پاسخ:
سلام...مرسی که سر میزنید...ناراحتم شدم ولی چه فایده
۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۴۶ ترانه بهاری
سلام
توهین و تحقیر جزئی از آموزشه ؟!

یعنی به دکترا یاد میدند که باید حین انجام وظیفه چاشنی توهین و تحقیر هم به کار ببرند؟!

اگه یکی پیدا شه یه بار بزنه تو دهن یکی از این آموزش دهنده ها ، بقیه درست میشند !

یه سوال : شما شغلتونو دوست دارید ؟!
پاسخ:
سلام بله تحقیر و توهین سالهاست با اموزش پزشکی عجین شده شغلمو دوست دارم...شایدم ندارم...خودمم هنوز به نتیجه نرسیدم
چه استاد ضد حال و احوالی! کلا زنانیا عقده ای بودن بخصوص رزیدنتاش! واسه همین هیج وقت دلم با زنان صاف نشد!
پاسخ:
بله دقیقا همینجوره چه عجب خانم دکتر سری زدن...دیگه کم کم داشتم نگران میشدما...اپ کن دلمون واشه
ببخشید
چند بار شعر بسیار زیبای آقای ح رو خوندم. ولی حیف که معنی شو نمیفهمم.
پدر کم سوادی بسوزه
۲۸ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۱۱ ترانه بهاری
سلام

دلیل سوالم این بود که احساس کردم با یه درد و خستگی خاص از خاطراتتون می نویسید .

امیدوارم شما ادامه دهنده ی این راه توهین و تحقیر نباشید.
پاسخ:
سلام...درد درد درد...همیشه هست همیشه ازار دهندست وهرگز قابل عادت کردن نیست...گاهی هم خستگی همراهش انقدر زیاده که فقط میشه ارزوی مرگ کرد برای گاهی از ادما بعضی از دانشجوهای پزشکی که پرند از منییت تحقیر بهترین چاره است
من همیشه فکر میکردم لاغر باشی
مگه چاقی که بهت گیر داده؟؟
پاسخ:
بعضیا میگن چاق بعضیا میگن خوب
خانم دکتر متناسب هست
من شدیدا حرفای اون پزشک عقده ای رو تکذیب می کنم. ضمنا منتظر مطالب جدید هستیم
پاسخ:
مینویسم دراولین فرصت
عید مبارک دکتر
پاسخ:
ممنون عید شماهم مبارک
بی‌دل شده‌ام بهر دل تو
ساکن شده‌ام در منزل تو
صرفه چه کنم در معدن تو
زر را چه کنم با حاصل تو
شد جمله جهان سبز از دم تو
قبله دل و جان هر قابل تو
شد عقل و خرد دیوانه تو
بی‌علم و عمل شد عامل تو
عزیزم شاید الان قدر زحمات یه ماما رو که بهش همیشه ظلم شده بدونی!

اونجایی که نوشتی خون و جیغ و درد ! کلافه ات کرده بود!
اینا همیشه همراه یه ماما هست
اما کیه که قدر زحماتش رو بدونه!
و کیه که حق و حقوقش رو کامل بپردازه!
پاسخ:
مسلما کسی زحمات شما رو انکار نیکنه شما هم نقش بزرگی در مراقبت از مادر و به دنیا اوردن یه بچه سالم داریید
چند بار تو زمانای مختلف این پست رو خوندم هر دفعه دود از سرم بلند شده از این همه اخلاق داشتن خانم دکتر :|
پاسخ:
خب دیگه همه جور ادمی بیماری پیدا میشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی