روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

وباز هم زنان

يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۲ ق.ظ
صبح رفتم بیمارستان ...بعد از یه مرخصی دو روزه ولی هی توراه میگفتم اه کاشکی مرخصی یه ماهه یا چند ماهه گرفته بودم...اول رفتم تا برنامه کشیکا رو بگیرم و تحویل مدیر گروه بدم از اونجایی که من از طرف مدیر گروه ساب چیف شدم نه چیف محترم!!!و از اونجایی که چیف محترم میتونه بگه مدیر گروه غلط کرد تو رو ساب چیف کرد!!!چون مسلما یه اینترن که چیف شده از یه متخصص که مدیر گروهم هست توی بیمارستان ما رده بالاتری داره!!!برنامه کشیکارو بهم ندادن...راه افتادم به سمت مراقبت که ماماش دوروز قبل بخاطر اینکه مرخصی بودم زیر ابمو پیش مدیر گروه زده بود....که چرا اینترنتون نیومده بود خب البته مدیر گروهم گفت که خودش بهم مرخصی داد...اصلا امروز روز شکمای گنده بچه های فضول و بچه های کوچولو بود...سر هر شکمی باید کلی میگشتم و مادر  و شکمشو کلی اینور اونور میکردم تا قلب بچه پیدا بشه...مصیبت دوم فشار خون مریضا بود...خدایا چرا همه امروز فشارها بالاست!!!به ماما گفتم این دستگاه خرابه و یه دستگاه فشار سنج دیگه بهم بده...از اونجایی که اینترن در  رده بندی از بیمار بر هم پایین تره ادرس داد که برو فلان جا بردار!!!خانمی اومد و نشست...طبق چیزی که توی کتاب معاینه نوشته وقتی فشار میخوایم بگیریم استین باید بالا زده بشه یا دراورده بشه از روی لباس نباید فشار گرفته بشه...دست در سطح قلب باید باشه...کاف دو اگشت بالای حفره ارنج بسته بشه استتوسکوپ رو زیر کاف فشار نداد نبض همزمان گرفته بشه و کلی قصه دیگه و من درمورد فشار خون همیشه این چیزا رو رعایت میکنم و از محدود جاهاییه که سعی میکنم معاینه رو درست انجام بدم...مخصوصا توی خانم های حامله...استین مریض بالا نمیرفت و ازش خواستم استینشو دربیاره...فشار هر دودست 14روی10 بود...به ماما گفتم بذار چند دقه بشینه دوباره بگیرم ولی نوشت و مریض رو فرستاد اتاق دکتر...فشار سنج دوم خراب شد و گفتیم فشار سنج سوم رو بیارن...توی این فاصله ماما چند تا مریض هارو ویزیت کرد و براساس فشار قبلیشون چند تا فشار نوشت و مریضا رفتن...اینترن دکتر (ن) که تنها اینترن اقای بخش هستن اومدن تو و یکی از فشار سنجای خرابو برداشتن و رفتن...منم گفتم خرابه ولی توجهی نکردن...خب بالاخره یه اقای دکتر بهتر از یه خانم دکتر میفهمه!!!یکم گذشت که خانم دکتر (ن) با اینترن اقاشون اومدن توی اتاق مراقبت و برگه مراقبت همون مریضو پرت کرد طرفم و شروع کرد داد زدن...تو نمیفهمی وقتی این فشارو مینویسی من باید مریضو اعزام کنم؟هنوز بلد نیستی یه فشار خونم بگیری؟سه بار اقای دکتر گرفته 11 روی 7 بوده .یعنی چی؟مریض بشینه و یبار دیگه فشارشو بگیر...انقدر داد زد که حتی اجازه حرف زدن به من نمیداد...که بگم فشار سنج خرابه...خانم دکترر همراه با اینترن محترمش میره از اتاق...از عصبانیت منفجر میخوام بشم...به مریض میگم استینتو بزن بالا-بالا نمیره اقای دکتر از روی استین گرفته...توهم از روی استین بگیر خبعصبانی نگاه مریض میکنم و با همون فشار سنج فشار مریضو میگیرم...دیگه خیلی بخوام ارفاق کنم فشارش 12 روی 8 بازم نه 11 روی 7...هیچی نمیگم و کافو باز میکنم و به کارم ادامه میدم...چند تا مریض رو که رد میکنم نگاهم میوفته به فشار سنجی که اقای دکتر باهاش فشار گرفته...عقربش حدقل 15-20 تا عقب تر از صفره...به ماما هم نشون میدم...ولی همیشه قانونی هست که یه اقای دکتر قابل اعتمادتر از یه خانم دکتره که از روی لباسم نمیتونه فشار بگیره...میگذره تا تایم شب کشیکم...شب که وارد زایشگاه میشم میبینم خانم دکتر و 4 تا از مریض ها دور یه زائو جمع شدن دارن دوتا رگ میگیرن و سرم شروع میکنن و زائو خیلی ترسیده و رنگ پریدست...میفهمم که مریض پره اکلامپسی بدون سابقه فشار خونه که با سن حاملگی30 هفته اورژانسی بستری شده ...-فشارتو کی گرفتی خانم-امروز-چند بود-10 روی 7-خب اشتباه کردن خانم...فشارت 21 روی 13.5 انگار یه سطل اب یخ میریزن روی سرم...این مریضو من صبح دیدم...من اشتباه نوشتم...این اتفاقا تقصیره منه...من چه بلایی سر این زن و بچش اوردم؟شاید جز مریضایی بوده که ماما دیده...شایدمن نبودم...چرا خودم بودم...شکمش اشناست...تاریخ هاش اشناست...همش تقصیر منه...چشمام مدام پر اشک میشه...نباید گریه کنم...زائو خودش نمیدونه هر لحظه ممکنه تشنج کنه...نمیدونه همین الان باید بچه نارسشو بکشیم بیرون...خدایا!!! ...انصراف میدم...انصراف میدم...انصراف میدم من... دارم دو نفرمو میکشم...شاید این مریضو من ندیدم...شاید ماما دیده...نه نه نه تقصیر خودمه...تقصیر خودمه...بازم اشک بازم انصراف...لال شدم...کارهای مریضو سریعتر وسط جیغای ماما و دکتر  انجام میدم...نگاهای مبهوت زائو بهم میگه تو قاتلی...جرات نمیکنم ازش بپرسم فشارتو امروز همین بمارستان گرفتی یا نه...فقط باهاش حرف میزنم تا لرزش های دراثر سرماشو از تشنج تشخیص بدم....اگه این مریض طوری بشه من دو نفرو کشتم...باید انصراف بدم باید برم بمیرم...اشک اشک اشک-خانم دکتر اماده شو برای اعزام...نوزاد پره ترمه...برای مادر و نوزاد باید پذیرش بگیریم توی یه بیمارستان سطح سه...دارو بهت میدیم اگه طوری شد توی راه تزریق کنمن!!!با یه زن حامله در حال تشنج وسط ناکجا اباد توی امبولانس چکار باید بکنم!!!اشک اشک اشک...نوزاد پذیرش میشه ولی مادرش نه...زن برای سزارین اورژانسی به اتاق عمل میره...شوهرش میاد داخل و به خانم دکتر میگه که خودم ببرمش جای دیگه...خانم دکتر وسط جیغ هاش میگه که به همه بیمارستانای شهر غریب زنگ زدن هیچ جا پذیرشش نمیکنن...باوجود دوز اول دارویی که مریض گرفته باز هم فشارش بالاست...دارم سکته میکنم...این چند ساعتم تموم بشه میرم انصراف میدم...من مصبب همه این مشکلاتم...من من من دکتر اطفال میاد...همه منتظریم نوزاد رو بیارن و خبری از حال مادر بگیریم...نوزاد میاد...با وجود اینکه خیلی ریزه وضعیتش خیلی بهتر از چیزیه که فکر میکنیم...دکتر اطفال مدام داد میزنه که چرا منو این وقت شب کشیدن بیمارستان من چکار برای بچه کنم؟باید اعزام بشه...سوپر وایزر هم میاد ...که یکی از ماماها که از همه سن دار تره و تجربه بیشتری داره...میاد جلو و میگه-خدایی داشته مریض که من امشب کشیک بودم...مریض دوساعت پیش مطب دکتر (ن) بوده اونجا فشارشو گرفتن ده روی 7 نوشتن ولی با علامت مختصری که داشته فهمیدم که پره اکلامپسی و زنگ زدم مانتور بیارن...قبل از منم مامای شیفت قبل دیده بودش و گفته بود فشارش پایینه ولی من فهمیدموای خدایا شکرت...پس این زن از مریضای من نبوده...پس واقعا مریض پیچیده ای بوده...دوتا دکتر و سه تا ماما این از زیر دستشون در رفته...خدایا پس من قاتل نیستم...یه ساعت بعد از اینکه نوزاد با اینترن نوزادان اعزام میشه تایم منم تموم میشه و میرم به سمت پاویون...هوا خنکه و ماه توی اسمونه...از استرس زیادی که داشتم تمام بدنم درد میکنه...نگاه ماه کامل توی اسمون میکنم وبازم...گریه گریه گریهپی نوشت:شاید برای شما گریه کردن یه دختر چیز جدیدی نباشه ولی برای دختری که چندساله کلا گریه نکرده و تو اوج ناراحتیاش دوسه قطره اشک ریخته...مدام گریه کردن یعنی فاجعه
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۰۵
زیرزمینی

نظرات  (۱۴)

بازم سلام

واقعا پر استرس ِ ... کلا برای جنس مونث که لطیف تر و حساس تر این چیزا خیلی سخت تره تحملش... یه آقا به جای شما بود اولا عمرا یادش میومد این مریض خودش ِ بوده که فشارشو گرفته دوما بر فرض محال هم یادش میومد اصلا اهمیتی نمیداد ...


یه چیزی بگم ... البته میدونم واسه من که هیچ کدوم از شرایط شما رو تحمل نکردم گفتنش راحته ... شغل شما جوریه که بالاخره امکان نداره اتفاق بدی بینش نیفته ... بیماری ِ دیگه ... اما قبول کنید زندگی آدما دست خداست ...

یه نفر با بیماری و حال بد ممکنه سال ها زنده بمونه و سالم از اتاق عمل بیاد بیرون ... یه نفرم که هیچیش نیست ممکنه فوت شه

این که یه نفر وسیله باشه برای زنده موندن یا نموندن یه آدم دیگه دلیل نمیشه که اون آدم مقصر باشه یا نباشه ...

تقدیر هر کسی یه جوریه ... یه نفر ممکنه تو تاکسی نشسته باشه بر اثر تصادف فوت شه ... یه نفر با بیماری ... یه نفر‌سالمه شب میخوابه دیگه بیدار نمیشه و ... دلیل نمیشه که راننده تاکسی که رانندگی کرده مقصر باشه یا مثلا اون پزشک ... حتی اگر اینا هم مقصر باشن اما عمر اون فرد به دنیا باشه بازم اون آدم به یه شکل غیر قابل باوری نجات پیدا می کنه




پاسخ:
مدتی که اوایل اینترنیم و مشکلم هنوز انقدر حاد نشده بود یکی از استادای روانپزشکیم با حرفایی که مشابه حرفای شما بود سعی میکرد کمکم کنه ولی بد بختی اینجاست که من نمیتونم باخودم کنار بیام که گاهی اتفاقایی میوفته که از دست هیچ کس کاری برنمیاد...همیشه با خودم فکر میکنم من یه جایی اشتباه کردم
۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۰:۱۷ دکتر آقای ح
خانوم دکتر نزار اینا اعتماد به نفستو بگیررن تو خیلی هم کارت درستههه
پاسخ:
شما لطف داری
۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۰:۲۵ دکتر آقای ح
بعد از زنان کدوم بخش فرستاده میشی؟
فکر کنم سخت ترین جا بخش زنان بود چون همزمان جون دو نفر دستت بود
پاسخ:
والا همش همین حاله
گریه میتونه آرامش دهنده هم باشه. خدا رو شکر که مسئول نیستی و امیدوارم مشکلی پیش نیاد.
پاسخ:
بلاخره مسیولیت یه جورایی داریم.بالاخره جون ادماست
اتفاقا گریه کردنات رو اعصاب منه، چون منم گریه نمیکنم به هیچ وجه
میدونی خوندن اینجا عصبیم میکنه نه بخاطر اینکه بد مینویسی بخاطر اینکه تو نوشته هات حس میکنم چقدر جون انسانها برای دکترا بی ارزشه، چقدر بی مسیولییتن،
امشب با تمام وجودم نفرین میکنم دکتر جعفری عوضی رو ک برای جراحی فک بهم عمل آموزشی و پیشنهاد داد در صورتی ک هیچ مشکل مالی نداشتم و بعدش با ی دکتر دیگه عمل کردم و بهترین شرایط رو داشتم ب گفته دکتر و پرستارا
ولی دلم میسوزد برای آدمهایی ک باید برن زیر دست دانشجوها
خدا لعنتی کنه دکتر جعفری امیدوارم چنین مشکلاتی برای نزدیکانت پیش بیاد.
۰۶ مهر ۹۴ ، ۰۳:۳۳ معلوم الحال

بسی اندوهگین شدیم بابت قضیه انصراف (که الحمدلله ختم به خیر شد) و اون آقای اینترنی که بلد نبود فشار بگیره و قصورش افتاد گردن شما
هنوزم نمی دونم چرا دانشجوهای پزشکی خیلی وقتا از انصراف و سختیای رشتشون میگن و اینکه بریدن اما بازم میگن عاشق رشتشونن!!!
پاسخ:
هنوز خطر انصراف هست...خب دیگه شاید چون ما هرچقدرم بخوایم بااین هیجان ها بجنگیم بازم مفهوم زندگیمون تو کمک کردن به ادماست
برام جالبه ک چرا نمی تونی تایید کنی؟! اما مهم نیست، اینجا ایران است دیگه
پاسخ:
فکر نکنم اون حرفایی که زدی حق من بوده باشه و اسمی که اوردی درست نبود از نظر من تایید بشه...نمیدونم حداقل تو وبلاگ من نه
منظورم در مورد اون مادره بود. نفهمیدی چی شد؟
پاسخ:
مادر به ای سی یو منتقل شد...بعد از زایمانم فشار خیلی پایین نیومد ولی دیگه بعدشو نمیدونم
سلام

صبح بخیر

متوجه ام چی میگید آدما خیلی از چیزا رو میدونن ولی دونستن و پذیرفتن حسابش کاملا جداست و هیچ ارتباطی به هم نداره

نه مرگ کسی دست شماست نه زنده موندش ... وسیله...شما و همکاراتون واسطه هستید فقط

امیدوارم در نهایت هر تصمیمی که میگیرید راجع به موندن یا نموندن٬بهترین صلاح زندگیتون باشه و ادامه راه عالی باشه

پاسخ:
سلام.ممنون
۰۷ مهر ۹۴ ، ۰۶:۱۱ دکتر آقای ح
چند سالیه تو اصفهان رشد و نمو پیدا کردی قطعا انصراف نمیدیحسابگری شدی برا خودت
کلا تیتری که زدی به نظر برای خیلی مواقع استفاده میشه. مثلا در موقع رانندگی و... ؛)
اکی عزیز
وبلاگ با سانسور خوندن نداره
در ضمن دکترای بی مسئولیت رو همه بشناسن بد نیس
من در مورد تو چیزی نگفتم حرفم کلی بود.
خوش گذشت. موفق باشی.
سلام. خدا را شکر که شما مقصر نبودین.خیلی خوشحال شدم عزیزم که با این روحیه لطیف و زیبایی که داری به خاطر اون مریض وجدانتون اسوده است.
سوالی هم داشتم:
در بخش زنان وظایف اینترن اقا و اینترن خانم چه تفاوتی با هم میکنه؟ ایا اینترن اقا اجازه داره زایمان انجام بده یا مشاهده کنه؟یا معایناتی از این قبیل.
موقع معاینه عکس العمل بیماران خانم وقتی اینترن اقا هست چطوره؟ معذب نمیشن؟ یا مخالفت نمیکنن؟
پاسخ:
تو بیمارستان ما عملا پسرا کاری نمیکنن.گاهی یه شرح حال چون بعضی از خانماحتی شرح حالم به پسرا نمیدن...مثلا باید زایمان بگیرن ولی زایمان گرفتنشونم در حد علایم مریضو بعد زایمان چک کنن و سرمشو درست کنن هست...البته باید همه کاری بکنن ولی خب نمیکنن
پسرا زایمان هم میگیرن؟
پاسخ:
تو بیمارستان ما نه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی