روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

به یادم شمعی روشن کن

پنجشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۱۲ ق.ظ
حساس میکنم اندازه یه قرن از وبلاگ و نوشتن دور بودم...توی این مدت خیلی سعی  کردم بنویسم...یه چیزایی هم نوشتم ولی اصلا به نظر به درد بخور نبود ولی از اونجایی که دوباره خوره کتاب گرفتم فعلا در مورد کتاب هایی که خوندم مینویسم تا سوژه جدید برای نوشتن پیدا کنماین کتاب اثر مائو بنچی اولین کتابی بود که بعد از سالها خوندم و صفحات زیاد بود و داستانش سالها پیش اتفاق میوفتاد...داستان درمورد د دختره که در زمان جنگ جهانی دوم اتفاق میوفته...با وجودی که خیلی اتفاقی خاصی توی این کتاب نمیوفته ولی مثل خوره افتادم توش تا تموم شد...هرچند به صورت بیمزه ای اخر داستان سرنوشت هر دو دختر مشابه هم میشه
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۲۳
زیرزمینی

نظرات  (۱)

۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۶:۳۹ دکتر آقای ح
معتاد کتاب شدی هااا

اگه نویسنده کتاب نشناسی به چی دقت می کنی برا خریدن؟
پاسخ:
گاهی به نشرش گاهی به تعدد چاپش...گاهی کمک بقیه...گاهیم هیچی فقط یه کتابو که خوشم میاد ازش میخرم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی