روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

چشم سوم

شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۰۷ ب.ظ
میگه:از معیارهات بگو میخندم و میگم یعنی چی...خیلی سوال مسخره ایه... خب تو بگو میگه من از دروغ بدم میاد خندم میخشکه چشمام گرد میشه مکث میکنم و میگم:ادمی که دروغ نگه دروغم نمیشنوه میگه من از خیانت متنفرم نمیدونم چی بگم...سکوت میکنم چند روز میگذره میگم نه میپرسه چرا میگم ادم پشت هر حرفی که میزنه فکری داره...چرا ادم باید اولین چیزی که میگه راجع به دروغ و خیانت باشه...مامیخوایم یه زندگی رو شروع کنیم...میخوایم با صداقت همه خوبیا و بدیهای همو بشناسیم...حرف دروغ از کجا میاد؟...ماتازه داریم شروع میکنیم... بوی خیانت چیه؟...فاتحه این رابطه خوندس دلیل و منطق میاره تا نه رو پس میگیرم و قرار میذاریم بیشتربه هم فرصت بدیم میپرسه گذشته چقدر برات مهمه میگم انقدری که تو حالم اثر نذاره...همه ادما عاشق شدن دوست داشته شدن...روابط کم و زیادی داشتن...دخترا سختتر پسرا راحتتر...من دلم عشق میخواد...دوست داشته شدن میخواد میپرسم تو چقدر گذشته برات مهمه میگه من نمیخوام زنم هر غلطی کرده باشه و من هزارمین نفرباشم...میگم چرا؟تو میتونستی عاشق بشی و هرکاری رو بذاری پای نیاز و عشق ولی یه دختر نه؟دیدت خیلی بده به ادما به دختره...بدبین... ماتازه اولین باره همو میبینیم...زنا و مردا حق مساوی دارن میگه اره ولی خوب نیس دختر با کسی بوده باشه چون حیاش میریزه ولی یه پسر اگه زنای دیگه رو امتحان کرده باشه بعد نمیره دنبال زنای دیگه چون میدونه همشون اخرش همین شکلن دو روز بیشتر نگذشته که میگه دوستش پیشنهاد هتل داده...سکوت میکنم...میخندم...شوخی میکنم...من کجای داستانم اون کجای داستان... تپل میگه بیخیالش شو لبخند میزنم و میگم چرا میگه این هر غلطی خواسته کرده حالا یه دختر افتاب مهتاب ندیده میخواد...تو سری...حیفی رومو میکنم به جاده... پامو میذارم روگاز و میگم:چه فرقی میکنه...چه سر بودنی؟چه حیف بودنی؟...اخر داستان همه ما زنا همینه...یه سال بعد یا ده سال بعد...چه فرقی میکنه...هیچ حرفی با این ادم ندارم عاشقش نیستم خودشم که از الان داره میگه همه کاری میکنه اینجوری تحملش راحتتره نه؟ میگه واسه پول بابات داره میاد...از حساب بانکیت خبر داره که اصرار میکنه...اشکام تو دلم میریزه...تپل از خیلی چیزاخبر نداره...همین ماسک محکم و رو صورتم دیده...اینجا رو هیچوقت نخونده با تمام قدرتم دنده رو جا میدم و میگم مهم نیست میگه اون درامدش از پول تو جیبی تو کمتره دندوناتو شمرده که اصرار میکنه میگم مهم نیس میگه پس چی مهمه میگم اینکه کسی کاری به کارم نداشته باشه و بچه داشته باشم چند روز میگذره...باز میرسه به فصل قاطی شدن هرمونا...خونواده اصرار میکنن که زودتر ردش کن...منم توان انقدر مبارزه سر هیچی رو ندارم اینبار میگم نه محکم ... اصرار نمیکنه...شروع میکنه حرف زدن...میگه من هیچیو راست بهت نگفتم...خواستم امتحانت کنم...میگه به جز من یه نفر دیگه هم بوده...وقتی اسمشو میبره عقم میگیره...سنکوپ میکنم...مسخره ترین ادم ممکن رو انتخاب کرده واسه اینکه هم تراز من کنه...ادمی که حتی یه کلمه یا یه لحظه مشترک بینمون نیست...اون ماهه و من خورشید...هرچی بچربازم هیچ برخوردی با هم نداریم...بهش میگم ولی من همه چی رو راست گفتم...میگه غیر قابل باوره...دختری مثل تو با هیچکس نبوده باشه میپرسم تا حالا عاشق شدی؟ میگه نه میگم دعا میکنم عاشق بشی میگه عاشق تو؟ میگم مهم نیس عاشق کی مهم اینه که تو عاشق بشی اونوقته که خدا نشون میده خیلی دوست داشته...چه فرقی میکنه عاشق کی...هیچکس از شیرین و لیلی و ویس چیزی نمیدونه ولی همه مجنون و فرهاد و رامین رو میشناسن میگه من فقط عاشق زنم میشم میگم اشنایی من و تو انتخاب بوده ولی عشق خودش میاد نه به انتخاب ما...عشق دله اما ازدواج مغزه میگه من با مغزم تصمیم میگیرم میگم البته زندگی اینجوری راحتتر وشیرین تره...ولی ازخدا میخوام عاشق بشی چند روز بعد زنگ میزنه و کمک میخواد...میگه یکی از گندایی که زده بالا اومده و خونوادش فهمیدن...ازم کمک میخواد...عذر خواهی میکنه... شوکه میشم...میگم باور نمیکنم...نمیفهمم بااین حرفات چرا میخوای منو ازار بدی بین ما که همه چی تموم شده میگه تو دختر خوبی هستی خواستم باتو عوض بشم میگم همیشه خوب بودن کافی نیست نمیگم که دلم شکسته نمیگم همون یه ذره اعتمادم به زندگی به فنا رفت نمیگم از حالا به بعد عاشق نمیشم...اعتماد نمیکنم...کوتاه نمیام....نمیگم از حالا سرنوشتمو پذیرفتم...من باید با یک نفر باشم و مردم هرکاری خواست میتونه بکنه...نمیگم دیگه نمیدونم خدا کجای حق نشسته...نمیگم دیگه از خیالاتم دست نمیکشم...نمیگم دیگه عشقم جز از خونه قلب و خیالاتم بیرون تر نمیره...نمیگم که دیگه هیچوقت هیچ مردی رو دوست نخواهم داشت...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۰۵
زیرزمینی

نظرات  (۹)

به دنبال چی میگردی چه ارزویی داری ارزو داری خانه ماشین پول بله اینها ارزوهایی هست که همه دارن دوست داری به این ارزو ها دست پیدا کنی اونم سریع خوب یک سری به وب من بزن تا بگم
۰۶ تیر ۹۵ ، ۱۱:۴۹ معلوم الحال
عجب
از وقتی همچین آدمی معلوم الحالی شدن مررررد، دیگه من باید برم و از سمتم استعفا بدم!
با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
پاسخ:
چی بگم والا
هووووف ...

احساس میکنم ادم بیخودی بود.. بازم ببخشید.. حسم اینو میگه با دو دو تا چهار تا مگه ادم به ندای قلبش گوش میده؟ راجع به عشق باهاش حرف نزن.. جایگاه عشق عظیمه.. خیلی عظیم.. ایشالا رفتی شیراز.. به پله هفتم مزار حافظ که رسیدی به حرفم میرسین.. چله هفتم همون جایگاه عشق پاکه.. شما دل عاشقی دارین.. دل دردمندی دارین حیفه همکلام با ادمهای قیل و قال پرست.. خوشبخت باشی
پاسخ:
شاید بهتره بگیم غیر قابل درک برای ما...شاید ما اشتباه زندگی میکنیم و اون درست زندگی میکنه...کی میتونه درست و غلطشو بگه...شاید دل من شکست...ولی ما دوتا ادم مختلف بودیم ممنون از توصیه به رفتن به حافظیه...شیراز شهر عشاقه و دعا کنید برم باز هم ممنون شما خیلی به من لطف دارین دوست عزیز
خیلی وقتا ادما دروغ نمیگن ولی دروغ میشنون
سیم کلاچ رو سفت کن ببین بهتر میشه یا نه
شما احتمالا غرب یا دقیق تر شمال غرب دانشجو نیستید؟
پاسخ:
میدونم که ادما گاهی دروغ نمیگن ولی مشنونن.حرف من کنایه ای بود به جمله اون...که یعنی من میدونم تو ادم دروغگویی هستی که اولین حرفی میزنی درمورد دروغه
در دسته مردهای مزحرفه و دسته دیگه ای از آقایون هم وجود دارن، هرچند شاید شما فک کنی که مرد خوب اصلا نیست
پاسخ:
چه مردایی مثلا؟
نمیدونم چطور بعضی(شایدم اغلب) ما مردا میتونیم اینقدر مزخرف باشیم.
ایندفعه به خیر گذشت ولی خداییش مواظب باشید.
اگه آدم خوب پیدا نشد مجرد بمونید آخه این چه بهانه ایه که آخر داستان همه زن ها اینجوریه!؟
والا من این پستو خوندم استرس گرفتم
بیشتر مواظب خودتون باشید خانوم دکتر
این روزا دانشجوی پزشکی که هدفش "دکترخوب" شدن باشه خیلی کمه. قدر خودتون و اهدافتون رو بدونید!
پاسخ:
کلا مجرد موندن بهتره نه؟ اخر همه ما زنا اینجوری نیس؟ مگه غیراز اینه که ما تو این مملکت جنس دوممیم؟مگه غیرازاینه که قانون همیشه طرف مرداس؟همه زورها به زنهاس...سرکوبهابه زن هاست
معلومه که همیشه تو این مملکت در حق زن ظلم شده و حتی در اسلام چیزی به نام زن تعریف نشده. ولی این دلیل نمیشه خانوم های موفقی مثل شما بگن حالا که همه زن ها آخرش قراره بدبخت شن منم خودمو به صورت خودجوش بدبخت کنم!
قابل هضم نیست برام
پاسخ:
البته که خود جوش نیست
خانم دکتر والا ما درمونده تریم. ولی تا این حد از خدا نالان و از آدماش متنفر نیستیم.
پاسخ:
بعله میدونم من خیلی غرمیزنم. باعرض شرمندگی. ولی خب همین وبمو دارم برای خالی کردن حسای بدم. چکارکنم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی