روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

شوهر

چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۰۱ ق.ظ
س از محدود دختراییه که مدام درمورد شوهرش حرف میزنه...هنوز یه ماه از ازدواجش نگذشته و تنها حرفی که داره بزنه درمورد شوهرشه...دخترا شاید درمورد دوست پسراشون زیاد حرف بزنن ولی معمولا روی شوهراشون خیلی غیرت دارن و کمتر درموردشون حرف میزنن و کمتر به دوستای مجردشون معرفی میکنن بچه های پزشکی میدونن که فیلد بهداشت یکی از بخشاییه که تو تایم بیکاریت خیلی زیاده...صبحا لازم نیس عجله بکنی تا قبل از اتند به بخش برسی و همه مریضها رو دیده باشی...مریض دیدنی درکار نیس...فقط هراز گاهی با چندتا از مراجعین برای مراقبت حرف میزنی و چندتا پرونده میخونی...پس عملا من و سحرفای زیادی واسه گفتن داریم...انقدر که توی این 17روز من همش دارم غکر میکنم هیچ مردی هست که بتونه اخلاق بیخود منو تحمل کنه یا نه س مدام داره با شوهرش حرف میزنه حتی وقتایی که فقط یه ربعه از خونه زده بیرون بهش زنگ میزنه و میگه که چکار میکنی...من نمدونم اخه تو نیم ساعت چه کاری داره بکنه..وای من از تلفنی حرف زدن متنفرم...فوقش یه هفته بتونم این کارو کنم اونم با کسی که نزدیکم نباشه که از همه زندگیم مطلع نباشه گفت هر جا میرن باهم میرن...هر جا میرن کنار هم میشینن گفت نمیتونه تحمل کنه برن جایی و شوهرش دور ازش نشسته باشه...واااای من مرگم اینه که یکی مدام بهم چسبیده باشه هرجابرم بیاد هرچی میکنم ازم بپرسه... وای من وقتی برم رو سایلنت دیگه تمومه از دیوار صدا در میاد از من در نمیاد...هیچ کس نمیتونه بیاد طرفم هر کس نزدیکم بشه باهاش بد برخورد میکنم و میزنم توی ذوقش و صد البته ناراحتش میکنم...خیلی زود بیحوصله میشم...خیلی زود حرفای مشترکم با ادما تموم میشه...اطرافیا ن خیلی وقتا بهم میگن که مهربون و اروم نیستم ولی مریضام اکثرا میگن دکتر مهربونی هستم...من عادت کردم تنهابرم پارک تنها برم کافه تنها برم رستوران...بشینم یه گوشه و توی سکوت محض کتاب بخونم...تحمل ندارم یکی مدام بهم چسبیده باشه... خلاصه اینکه اخلاق مزخرفی دارم فکر نکنم کسی بتونه تحملم کنه...اصلا من جز اون ادمایی هستم که نیمیه گم شده ندارن...اصلا خدا منو کامل افریده...دیدین یه سری از زنا هیچوقت ازدواج نمیکنن و وقتی نگاهشون میکنی اصلا ادم زندگی مشترک نیستن...من از اونام...خدا تو خلقت من مونده نمیدونه چجوری یکی خلق کنه که منو تحمل کنه
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۱۷
زیرزمینی

نظرات  (۲۳)

نه بابا خواهش میکنم.به منم خیلی غر میزنن
پاسخ:
عاقا به منم خیلی غر میزنن اصلا اونا خرن
اونقدرا هم بد نیست همه به نوعی یجوری از این اخلاق ها دارن
پاسخ:
تو من خیلی بارزه
معمولا این اتفاق واسه افرادی که از سن بلوغ رد شدن میوفته.
موقع جوونی همه ماها دوست داشتیم همش با کسی باشیم، اگه امروز رفته بودیم بیرون دوست داشتیم فردا هم یه برنامه ردیف کنیم واسه بیرون رفتن، ساعت ها تلفنی صحبت میکردیم با هم یا با اون وضع اسفبار، اس ام اس بازی میکردیم. ولی خب وقتی ادم بزرگ تر میشه مشغله ها بیشتر میشه، درگیری ذهنی بیشتر میشه و باعث میشه ادم بیشتر انرژی خودش رو بذاره واسه حل کردن مشکلاتش، این، عامل بی حوصلگی میشه.
همه همین طور هستن.
شاد باشی
پاسخ:
ولی من جوونیامم همچین پا تلفن نبودم...نمیدونم والا شایدم بودم...مرسی که داریم همو پیدا میکنیم البته س یه سال از من بزرگتره
شاید زیاد روی این موضوع حساس شدی
پاسخ:
من؟؟؟حساس؟؟؟کدوم موضوع؟؟؟نه بابا من اگه ناراحت بودم که یا تغییری تو خودم میدادم
سخت نگیر خانوم دکتر...همه که قرار نیست مثل هم باشیم و همه ی مردا که قرار نیست مثل شوهر دوستت باشن .شاید نیمه ی گمشده ی تو به هویتت و زمانی که نیاز داری برای تنها بودن و مستقل عمل کردن اهمیت زیادی بده .به اینکه گاهی شاید حوصله نداری توجه کنه و همه ی لحظه های تو رو برای خودش نخواد.اصلا شاید آدمایی مثل تو عشق عمیق تری رو تجربه کنند چون هرگز حاضر نیستن رویاها ، خواسته ها، افکار و اهداف خودشون رو بی خیال بشن و به موجودی به اسم شوهر تکیه کنن و هر جایی که اون رفت پشت سرش( و نه شونه به شونه ش )حرکت کنن.
پاسخ:
من که سخت نمیگیرم ناراضی هم نیستم به قول یکی از دوستان اگه از رفتارم ناراحت بودم عوضش میکردم.ولی خب همینجوری خوبه و ادامه میدم...اکثر ادمایی که ازدواج میکنن دیگه حریمی برای تنهایی و سکوت ندارن...همیشه مردا هرجا بخوان مجردی یا تنها میتونن برن ولی دخترا فقط باید خونوادگی برن و بچه همیشه وبال گردنشون باشه
۱۸ شهریور ۹۵ ، ۰۶:۳۷ گیاهان دارویی
ایا می دانستید ایران دچار سونامی سرطان است . دوست عزیز خواهش می کنم ما را یاری فرمایید !!! لطفا برای ارتقا سلامت جامعه و مبارزه با سرطان و انتشار فرهنگ صحیح تغذیه سایت http://teberooz.ir/
را با عنوان گیاهان دارویی لینک کنید . موسسه ما نیز شما را لینک خواهد کرد
۱۸ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۴۱ معلوم الحال
حالا که میبینم چقدر باهام تفاهم داریم خخخخخخ
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۲۳ ربولی حسن کور
سلام
از قدیم گفتن تب تند چی؟
آفرین!
پاسخ:
سلام افرین
سلام.
این پست را که خواندم فقط خندیدم بانو...نفست گرم

چقدر ما دخترها عجیب هستیم.
پاسخ:
سلام...ااا...چرااااا...خنده نداش که....گریه داش:-P
سلام این اصلا جای نگرانی نداره خانم دکتر به این مهربونی با اونی که باید کنار بیاد نهایتا به خوبی کنار میاد
عزیزم وبلاگ قشنگی داری
پاسخ:
ممنون
به نظر من که تو هم میتونی همچین تعامل داشته باشی و البته باید طرفت مناسب باشه. ضمنا در عین اینکه آرزو میکنم دوستت خوشبخت بشه باید بگم ممکنه شرایط در آینده نه چندان دور تغییر کنه.
پاسخ:
سخت نگیر ایمان ولی من عوض بشو نیستم متاسفانه کلا حال ندارم
دکتر جان اگ با تبادل لینک موافق بودین بهم بگین
پاسخ:
حتما
من که فکر میکنم اگه کسی نتونه با خودش تنها باشه تو زندگی متاهلی هم خیلی سرانجام خوبی نداره. آدم زمان تنهایی و با کسی بودنش رو همزمان داره. کار درست بنظر من نحوه ی رفتار شماست. نه دوستتون:)
پاسخ:
نه والا منم دیگه خیلی بداخلاقم...البته شما لطف داری
سلام بعد از ازدواج شاید عوض بشید و مثل این دوست تون بشید
پاسخ:
فکر نکنم من خیلی سعی کردم عوض بشم ولی نشدم
یکی به من می گفت مردها از کسی با روحیات مادربزرگ مادری شون خوششون می یاد،
واقعیت اینه که مادربزرگ مادری من اصلاً خوش اخلاق نبود
پاسخ:
اخییییییییی
۲۵ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۴۷ معلوم الحال
سلااااااااااااام
هنوز دنبال شوهری؟! بیا پست بزار دیگه
پاسخ:
سلام...خونه بابام مگه چشه که شوهر کنم
منظورم از شرایط شرایط دوستت هست.
ولی در کار اداری باید خسن خلق داشت تا چهارده سال وزیرنظام ناصرالدین شاه بمانی

««حاجی میرزا اقاسی که یکی از آخوندهای مدرسه نشین و نسبت سابقه معلمی درس بدان شاهنشاه جمجاه ـ طیب الله روحه ـ داشت، به وزارت عظمی مخلّع و مقرر و مفتخر فرموده، و این مرد هم با آن حُسن خَلق و خُلق چهارده ساله سلطنت شاهنشاه مرحوم مبرور را مستقلاً و مستقراً مشغول وزارت شد، و زبان حال آن مرحوم بدین مقالات متناسب و گویا بود که بیت:

بیار باده که عمّامه شد بدل بکلاه
/بیُمن معدلت جم خدم محمدشاه»»
سلام
دوتا پاراگراف اخر رو احساس تنهایی نکنید منم اینطوری ام :)))
درضمن حرارت این کارهای اون زوج هم بعد از چندمدت فروکش میکنه,اوایل این کارها طبیعیه!
پاسخ:
سلام شایدم شما درست میگه...اخه من اون اولاشم حوصله این کارا رو ندارم
فکر کنم سکوت و دقیق شدن و به رگبار بستن(بازم توی سکوت) همچین آدمایی دردو دوا کنه!
پاسخ:
چه خشن
خیلی ممنونم ازین پست :))
ازین پست نتیجه گرفتم که اخلاقم مزخرفه چون اخلاق هایی که به خودتون نسبت دادید رو دقیقا دارم
پاسخ:
والا من که همه بهم میگن خیلی بد اخلاقی...البته به جز مریضام
Inspiring story there. What occurred after? Good luck!
اولا سلام
دوما خدا قوت
سوما پس دکتر مهربونی هستین ب گفته بیماراتون!!!
سوما من عاشق دخترایی هستم ک با خانمای دیگه فرق دارن مثلا سرشون تا کار خودشونه و آروم و کم حرفن
خودمم همینجوری ام فقط تو فضای مجازی و کتبی خیلی زیاد حرف میزنم.
پاسخ:
سلام. ممنون. اتفاقا من برعکسم. تو بیرونخیلی پرسر و صدا و شلوغم. ولی خیلی سطحی. اینجا خود واقعیم و حرف دلمو مینویسم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی