روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

صرفا جهت خالی کردن مغز پراشوبم

جمعه, ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۲۵ ق.ظ
گاهی وقتا فکرشو نمیکنی و همه چی یه دفه تغییر میکنه...انگار همه چی عوض میشه...همه چیزایی که فکر میکردی احمقانن دیگه برات مهم نیستن...بهچیزایی که هیچوقت فکر میکردی نتونی باهاشون کنار بیای کنار میای...چرا...خودتم انگار نمیدونی...فقط انگار یهو بزرگ میشی...شایدم یهو کوچیک میشی...انگار یهو تمام معیار های خوب و بدت عوض میشه...انگار دیگه خودتم خودتو نمیشناسی...با خودت میگی من همون رخساره سابقم که همه این چیزا براش مهم بود... میگه سیگار نکش...قبول میکنم...من که انقدر گارد بودم...میگه ادم بدی نیس...قبول میکنم...ادم بدی نیس ولی شاید برای خودش نه برای من...بحث نمیکنه...ازار نمیده....اصرار نمیکنه... یه دنده نیس...ادمیه که میشه بهش تکیه کرد...قشنگ حرف میزنه و حرفای قشنگی میزنه...خیلی برام سخته که دیگه سیگار نکشم ولی قبول میکنم... وقتی درامد بابا رو میفهمه سرخ میشه و میگه رخساره من از همین الان باختم...از همه طرف بازندم...میگم پول ملاک نیس...میگه من هیچی ندارم...میگم بابای منم همسن تو بود هیچی نداشت...میگه بدبین نباش...من بدبین ترین ادم دنیا...به حرفش سعی میکنم گوش کنم...تو حرفاش انگار واقعیت هایی هست...حالا منی که به هرچیزی فکر میکردم جز ازدواج...دارم فکر میکنم شاید به زودی یه زن متاهل بشم....بعد یه لحظه بعدش میخوام بزنم زیر همه چی...هیچ برام مهم نیس...بودن یا نبودنش...ازدواج کردن یا نکردن...این یا یه نفردیگه...هیچی برام فرقی نداره...از بحث کردن خستم...از اینکه بهم بگن دختری و درست فکر نمیکنی خستم...خودمو سپردم دست مردای زندگیم...این جنگ اوناس...سرچی هم نمیتونم بفهمم...شایدم سر منه...هر کی برد مال اون میشم و از اون به بعد اون میتونه بهم زور بگه...انگار زاده شدیم که مردا بهمون زور بگن...نه دین نه قانون نه عرف از ما حمایت نمیکنه دلتنگی: من اینجا دلم تنگ است برایت...تویی که همیشه هستی و نیستی...تویی که بارها شکستی...کوچک شدی...من اینجا دلتنگت میشم...درثانیه های تنهایی از وجودت لذت میبرم...عاشقت میشوم و میخواهم بمانی...دیگر دلم توضیح نمیخواهد...دلم فهمیدن میخواهد...کسی که تو را دوست داشته باشد...تا بمانی کنارم...همیشه... دیگر نمیخواهم از بودنت بترسم.... من بارها ترسیده ام...رنجیده ام...زور شنیده ام...اما کنار امدم...محکم ماندم و زندگی کردم...حالا بایدتمامم را بگذارم کنار...سیگار نکشم...الکل نخورم...زن باشم...زن زندگی...زن خانه...زن خانه فحش نمیدهد...دعوا نمیکند...خسته نمیشود...زن خانه همیشه لبخند میزند....زن خانه افسرده نمیشود...گریه نمیکند...زن خانه حق طلاق ندارد...هرچه شوهرش گفت باجان میپذیرد میگه تغییر کردی میگم نه میگه بداخلاق شدی باز میگم نه فقط فشار روم زیاده...شروع طرح از یه طرف فشار خونواده از یه طرف میگه سخت میگیری میگم من فقط یه ادم احمق نیستم که با سلاح زنانه بخوام حقمو بگیرم میگه چه حقی میخوای میگم امنیت میگه نداری میگم هیچ قانونی از من حمایت نمیکنه توصیه: وابسته نشو مغرور باش مدام بهش یاد اوری کن تو پزشکی بهش بگو تو از اون سری نذار بفهمه دوسش داری کم محلی کن کوتاه نیا حداقل6ماه صبر کن خوبی رو باور نکن به هیچ مردی اعتماد نکن واقعیت خودتو رو نکن حالا اون واقعیت منو نمیدونه...فکر میکنه دوسش دارم...فکر میکنه من یه ادم همیشه خوشحالم...فکر میکنه یه زن محکمم...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۲۳
زیرزمینی

نظرات  (۱۲)

تغییرات خوب خوبه امتحانش کن
شاید اون چیزی که فکر میکنی نباشه
پاسخ:
شاید
سلام
به نظر من اگه واقعا قصد ازدواج ندارید لازم نیست بخاطر جبر ازدواج کنید یا خودتون تصمیم نگیرید
اتفاقا شما مهمترین بخش این داستان هستید
امیدوارم اتفاقات قشنگی براتون بیفته
با اجازه لینکتون میکنم
پاسخ:
سلام...اگه بذارن تنها زندگی کنم که هیچوقت ازدواج نمیکنم...مشکل اینجاس از هر دوطرف جبره...خونه پدر یه جورخونه شوهر یه جور...شایدم اونا هم فکر میکنن من مهمترین قسمتم که انقدر از همه طرف فشار میارن...من که دیگه مغزم قفل کرده...مرسی عزیزم
هیسسسسسسسسسسسسسسس دخترها فریاد نمیزنند!!!!!
پاسخ:
دقیقا
عجب...
حس می کنم دلت خیلی پر بوده اینو نوشتی.
پاسخ:
بله خیلی پر بوده وهست...بدون اینکه کاری ازم بربیاد
در هر صورت خودت بیشتر از هر کس دیگه ای میتونی و باید در مورد سرنوشتت تصمیم بگیری و قدرت تصمیم گیری داری
پاسخ:
این حرفا واسه شما مردا راحتته نه واسه ما دخترا کههمیشه محکوم شدیم به ناقص العقلی هستیم
۲۴ مهر ۹۵ ، ۱۵:۰۰ معلوم الحال
من که هیچ وقت نتونستم شما دخترا و زنا رو بشناسم
اما امیدوارم حال دلت خوب بشه. در ضمن خیلی خوبه که دیگه سیگار نمیکشی :) و اینکه خیلی هم قوی ای! چرا خودتو گول میزنی؟

قبول دارم توی جامعه ما این مردان که روی زنا سلطه دارن اما مردی رو پیدا کن که کمکت کنه پیشرفت کنی، به جای اینکه بفرستدت گوشه آشپزخونه

دلت همیشه شاد باشه و لبات خندون
پاسخ:
ممنون
اقایون نمیتونن درک کنن که خانمها مثل اونا نیستن که راحت بتونن ازکسی که خوششون میاد خواستگاری کنن.خیلی ازخانمها محکوم میشن به ازدواج اجباری به خاطر ترسی که خانواده ها ازتنها موندنشون دارن باید انتخاب بشن خیلی قدرت انتخابی وجود نداره.منم دلم پره.ازبین چند تا خواستگار باید ببینی کی مثلا چندتا ازمعیارها رو داره دخترا خیلی محدودیت دارن نگاه جامعه ازهمه بدتره اگه یک خانم فوق تخصص باشه ومجرد همه دلشون به حالش میسوزه
پاسخ:
موافقم...فقط فرقش اینجاس که بعضی زنها انقدر محکم هستن که جلو این چیزا وایسن ولی بعضیا مثل من زود جا میزنن
من یکی رو دوس داشتم ولی سیگار می کشید عقل گفت ولش کفتم چشم.
پاسخ:
همین؟؟؟فقط به همین دلیل؟؟؟کافیه؟؟؟
سلام رخساره جان... خوبی؟
از بالا مطلباتو خوندم اومدم پایین... یه سری جمله هات دقیقا حرفایی هست ک این روزا از ذهن منم میگدره... چی میشه اخرش!!
پاسخ:
سلام ابانا...یکم بنویس دلمون پوکید
همه زنها محکم نیستند
هممون یه جاهایی کم میاریم
میشینیم
حس میکنیم نمیتونیم بلند شیم
فکر کردی بقیه چی کار میکنند که تو نمیکنی که میگی محکم نیستم؟!
با خودت کمی مهربون باش
پاسخ:
غزل عزیزم ممنون.کاری که بقیه میکنن و من نمیکنم اینه که هر چیز کوچیک و بزرگی زیادی ازتم میکنه و یه ادم وابسته میشم گاهی
چرا فکر میکنید زن ها حق طلاق ندارن؟ چرا نباید به همه مردها اعتماد کرد از نظر شما؟
و چرا فکر میکنید هرچی مرد میگه همسرش بپذیره؟
اشتباه فکر نکنید
پاسخ:
ندارن دیگه. قانونه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی