روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

بی تفاوتی

دوشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۴۲ ق.ظ
میگه گریه نکن میگم گریه نمیکنم میگه دارم میبینم تو دلت اقانوس اب شور راه انداختی میگم تا وقتی بقیه نبینن مثل اینه که گریه نمیکنم میگه دوسش داری میگم ادم خوبیه میگه مگه ادم باهر ادم خوبی ازدواج میکنه... این حرف خودته یادت رفته میگم حرفمو پس میگیرم میگه اگه نشه برات فرق میکنه؟ میگم نه چه فرقی میگه این روزاشادترین روزای هردختریه میگم منم شادم...اگه بشه شادم اگه نشه هم شادم میگه همون رخساره بداخلاق باش میگم دوس نداره میگه خودت دوست داشتنی تری میگم دیگه فقط سکوت میگه میترکی... تو تحمل نداری میگم مهم نیس تا هرجا تحمل کردم میگه چکار میخوای بکنی میگم زندگی میگه چجوری میگم گریه نداریم دلتنگی نداریم تنهایی نداریم حرف نداریم کشیک سخت نداریم به جاش یه زن مطیع داریم شاد پر از سر و صدا...زنی که تنهایی کافه نمیره تنهایی کتاب نمیخونه...زنی که زن زندگیه دختر خونس همسره مادره....زنی که هرچیزی هست جز رخساره...دیگه حتی قرصاهم یواشکی فقط داریم میگه من رخساره بداخلاقو دوس داریم میگم تو یه نفری و اونا اون همه میگه پای زندگیت وایسا میگم کسی پای زندگیش وایمیسه که توان مقاومت داشته باشه... کسی که نذاره بقیه جاش تصمیم بگیرن میگه به حرفاشون گوش نده میگم کسی گوش نمیده که بتونه حرف بزنه نه سکوت کنه میگه عصبانی بود یه چیزی گف میگم خب راس گف میگه تو ادم خوبی هستی میگم یه ادم غیر قابل تحملم میگه با وجود همه اینا دوست دارن میگم منم دوسشون دارم فقط نخواستم صدامو بلند کنم نتونستم حرفمو بزنم...وظیفه منه دیگه بعد از اینهمه سال میگه پس زندگی خودت چی میگم چه فرقی میکنه میگم بذارتو سکوت بمونم...چه فرقی میکنه چه فرقی میکنه میگم مال روزای ماهه درست میشم میگه خودتم میدونی دلت شکسته میگم چه فرقی میکنه داد میزنه خودتم میدونی فرق میکنه میگم خودتم میدونی دیگه فقط سکوت میگه این کارو نکن تو وقتی سکوت میکنی یعنی غم زیاد یعنی سنگینی...حرف بزن داد بزن...من دوست دارم من همون رخساره بداخلاقو فحش بده که پک و پک سیگارمیکشه و دوست دارم میگم چه فرقی میکنه بهت زده نگاهم میکنه...ولو میشه روی مبل کنارم...سرشو با دستاش میگیره...میگه امروز نظامتو گرفتی...این بهترینه... میگم اره بهترینه واسه همین میخوام خودمو دعوت کنم به دوتا زاناکس سکوت و تاریکی و تنهایی...خستگی هم بهونشه...بعدم خنده و خنده و خنده میگه من خوشحالم نظامت اومده...جواب داده زحمتات میگم خوشحالی؟باید ناراحت مریضایی باشی که میان و من نمیدونم چشونه میگه میدونم که کارت درسته میگم ولی من نمیدونم میگه فقط بخند میگم زندگی من خلاصه شده تو بکن و نکنای بقیه خلاصه شده تو خوشیایی که زده زیر دلم میگه من خندتو واسه خودت میخوام میگم چه فرقی میکنه میگه باور میکنی دوست داره؟ میگم باور میکنه عاشقانه هامو؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۲۶
زیرزمینی

نظرات  (۱۰)

سلام خانم دکتر،
مغرور بودن، غد و یه دنده بودن، شر بودن و چند تا اخلاق این شکلیه دیگه که داشتم رو تو خونه گذاشتم کنار و بیرون از خونه هم انقدر کمش کردم که دیگه به چشم نیاد. 4ماه دیگه میشه 4سال تمام. سخت بود ولی شیرینه.
همیشه هم به خانمم یادآوری میکنم که بدونه الان دیگه حفظ زندگیم واسم مهمترینه.
حتی اگه تمام فامیل به حرکاتم نگاه کنن.
تو هم میتونی و نتیجه اش شیرینه.مطمئن باش
پاسخ:
سلام چقدر کامنتتون خوب و پر از انرژی های مثبت بود...کاش منم مثل شما بتونم رفتارمو تغییر بدم...بتونم کنار یه نفر دووم بیارم دوسش داشته باشم و بخاطرش از خیلی چیزا بگذرم...کسی که دوسم داشته باشه و همراهم باشه براتون ارزوی بهترین و شادترین زندگیو دارم
۲۶ مهر ۹۵ ، ۱۳:۴۱ آقای دکتر ح
بالاخره یه روزی همه می فهمن خانوم دکتر ما بزرگ شده و میتونه خودش تصمیم بگیره
پاسخ:
شایدم نفهمن...شایدم حق دارن من هیچوقت نمیتونم براخودم تصمیم بگیرم
تو دلت واویلایی هست این روزا
م
پاسخ:
بله هست
امیدوارم همه چیز درست بشه خانم دکتر. ولی تنهایی خوب نیست. اینو کسی میگه که سی و شش ساله داره با تنهاییاش کنار میاد. همیشه تنها کافه رفتن، تنها با مشکلات ساختن، تنهایی از زندگی لذت بردن خوب نیست. یه روزی و یه جایی آدم خسته میشهو بعد تصمیماتی میگیره که برای اطرافیان قابل درک نیست اونوقت دنیای آدم میشه پر آشوبتر از هر زمان دیگری.
پاسخ:
اره خب رافایل حرفتو کاملا قبول دارم.ولی تو هم قبول نداری بعضی ادما ادم زندگی مشترک نیستن؟باهیچ کس نمیتونن بسازن؟ادم تنها یه درد داره ولی وقتی تنها نباشی دردهات متفاوت و بیشترن...ولی حرفات درسته و قبول دارم...فقط امیدوارم یه اتفاق خوب برام بیوفته...هرچی که باشه
سلام
فقط چند روزه وبلاگم رو راه اندازی کردم ، موضوع وبلاگ من یکم اختصاصیه ، یعنی فقط با وبلاگ های پر محتوا مثل وبلاگ تو تبادل لینک می کنم . اینجوری هم بازدید تو زیاد میشه و هم بازدید من.

ممنون میشم یه سر بزنی و باهام تبادل لینک کنی
منم قبول دارم که بعضی ها آدم زندگی متاهلی نیستند. ولی زندگی همینه. مبارزه مداوم با مشکلات. و قرار نیست تنهایی با این مشکلات روبرو بشی. من هم وقتی بیست و پنج ساله بودم مثل تو فکر میکردم. حالا تو این سن چون نگاه جامعه به منی که دیگه بیست و پنج ساله نیستم فرق گرده، نوع مشکلاتم هم عوض شده و حالا میفهمم اگه تو جوونی با شوهر و فامیل شوهر سر و کله میزدم شاید خیلی راحت تر از مسائلی بود که الان با اونها مواجه میشم. البته آدم نباید نسخه خودش رو برا دیگری بپیچه. هر کس از زندگی خودش بهتر خبر داره. من فقط آرزو میکنم که بهترین ها برات اتفاق بیفته و همیشه خوشحال باشی.
پاسخ:
مرسی رافایل عزیز از وقتی که میذاری تا کمکم کنی و مرسی بابت ارزوهات...درست میگی.. خواهر منم مثل تو میگه زمانش خیلی دست ما نیس...وقتی تو اماده ای برای ازدواج ممکنه دیگه کسی تورو نخواد...الان منم حس میکنم اون امادگی رو ندارم...ولی خودمو سپردم به سرنوشت
با این تناقات اگز وارد زندگی مشترک بشی به مشکل بر میخوری... به نظرم به حرف کسی گوش نده.. دیگراه هر طوری اند.. تو ویژه ای.. هیچ کس با هسچ قابل مقایسه نیست.. نمیگم ازدواج نکن.. کاملا با خودت و قلبت کنار بیا بعد عشق خودش سراغت میاد.. سراغ عشق رفتن تو زندگی مشترک و زیر یک سقف از نظر من بیهوده است... امیدوارم واقعا خوشحال باشی.. نزار دیگران تصمیم بگیرن واست.. نه تو کار نه تو زندگی.. نزار.. !!!!!!
پاسخ:
شاید بشه کنار اومد...شاید برای به دست اوردن بعضی چیزا از چیزای دیگه گذشت...به عشق توی زندگی مشترک هیچ اعتقادی ندارم و به نظرم چیزی که زن و شوهرارو کنار هم نگه میداره هرچیزی میتونه باشه اما عشق نیست... گوش ندادن به حرف بقیه جنگیدن میخواد جنگیدن محکم بودن میخواد سرسخت بودن میخواد که من هیچکدوم از این ویژگی ها رو ندارم...من فقط میخوام درس و کارمو داشته باشم دیگه بقیش برام مهم نیس...بذاره من کار کنم و درسمو بخونم دیگه بقیش حله
چیزی که با خوندن وبلاگت تو این مدت فهمیدم اینه که دروغ میگی
به مخاطبات نه ولی به خودت
دوس داری خودتو قول بزنی
دوس داری به خودت بگی قوی هستی، تنها از پس کارات بر میای، نیاز به کسی نداری
در حالی که میدونی دروغه
ترس از تنها شدن داری واسه همین همیشه به خودت تلقین میکنی تنهایی
با این بغض کردنا چیزی درس نمیشه یه روز به خودت میای میبینی همونایی که به خودت تلقین میکردی رنگ واقعیت پیدا کرده
پس بهتره قبل این که به کما بری پاشی ببینی واقعیت اونی نیست که به خودت تلقین میکنی واقیت همینی هست که جریان داره و تو توش غوطه وری.


شاید دلم پر بودو دوست داشتم یکی اینا رو بهم بگه واسه همین اینجا نوشتم

امیدوارم هر تصمیم که میگیری به صلاحت باشه و هیچوقت پشیمون فرصتتات نباشی
پاسخ:
حرفاتو کاملا قبول دارم...سوفیست من اینجا رو ساختم که بتونم ماسک رخساره شاد و قوی رو بردارم...خودم باشم...راحت گریه کنم راحت بخندم بترسم... اینجا رو ساختم تا خود واقعیم باشم...از هیچ کس نترسم از قضاوت مردم نترسم...تنها چیزی که منو ترغیب به ازدواج میکنه ترس از تنهاییه...هیچ فلسفه ای برای ازدواج برام قابل درک نیست...فقط خودمو یه جورایی به دست سرنوشت سپردم...مرسی سوفیست عزیز که هستی...مرسی بابت حرفات
جالبه به عشق تو زندگی مشترک اعتفاد نداری
پاسخ:
خب ندارم...عشق تموم میشه یه جایی...تکراری میشه...عادت میشه...وقبل از اون به هیچ مردی اعتماد ندارم
سلام
همش شد میگه و میگم ما که سر در نیاوردیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی