روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

باور

شنبه, ۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۵۳ ق.ظ
میگه دوست دارم نمیگم که باور نمیکنم...نگاه میکنم به چشماش...چشمای روشن و مردمک های گشاد شدش...انگار یه چیزی تو این چشما هست...نمیگم که باور نمیکنم...نمیگم که اعتماد نمیکنم...نمیگم خیلی زوده الان بگی دوسم داری...نمیگم که چجوری یه عمر میخوای سر حرفت بمونی...اول لبخند میزنم...میگم مرسی...بعد یادم میوفته جواب دوست دارم مرسی نیست...نگاهمومیدزدم...سرمو میندازم پایین و میگم منم دوست دارم...نمیخوام با مردمکای گشاد شدش تمام درونمو ببینه...میخنده...قهقهه میزنه....انگار با تمام وجود خوشحاله...میگه خجالتی...نگاهش نمیکنم و چیزی نمیگم میگه کاش زودتر میدیدمت...اینهمه سال بدون تو بودم...میگم چند سال پیش این ادم نبودم...اینجوری رفتار نمیکردم...چندسال پیش زندگیو یه جور دیگه میدیدم... ارومه...اذیت نمیکنه...پایبند به خونوادس...ولی چجوری میشه کنار ادمی باشی که نمیتونی هیچوقت بهش اعتماد کنی...ارامشه هست ولی امنیته چی؟...نه فقط این ادم...هرمرد دیگه ای هم بود من بهش اعتماد نمیکردم...یه جایی یه کاری یه حرفی یه رفتاری میکرد که بلنگه...مردهای زندگی من هیچوقت وفا دارنبودن...دیر با زود یه جایی کمیتشون لنگ بوده...واسه همین نمیتونم اعتماد کنم...نمیگم که اعتماد نکردم...نمیخوام بپرسه چرا...نمیخوام بپرسه مگه چی دیدی تو زندگیت...پدرش ادم پایبند و محترمی بوده...هرچی اون ادمیه که گذشته براش مهمه و به اینده اطمینان داره...من اینده برام مهمه و کاری به گذشتش ندارم...بحث نمیکنه...دعوا نمیکنه...لجباز نیست...ازار نمیده... میگه به داداشم گفتم خودش دکتر پدرش دکتر برادرش دکتر...برگشته بهم گفته پس چرا میخوان بدنش تو...نمیدونه برام مهم نیس...نمیدونه برام مهمه تفاوت ها رو درک کنه...نمیدونه برام مهمه که چقدر ادم شادیه...نمیدونه درامدش برام مهم نیس...نمیدونه ارامشش برام مهمه...نمیدونه از زیباییش میترسم...نمیدونه چرا از زیباییش میترسم...تو ذهن من شوهر هیچوقت زیبا نبود...مال شهر غریب نبود...مخالف سیگارنبود...توذهن من همیشه شوهر یه مرد قد بلند بود...یه دوست بود...یه حامی با دستای سنگین بود...مردی که همیشه بخنده بود کنار همه اینا...کنار دل دردای مسخره...گیر افتادن و سر و کله زدن با مریضای احمق کفریم میکنه...دختر جوونی که قند خیلی بالاش منو میترسونه ولی میگه خودش لیسانس بیوتکنولوژی داره و میدونه نباید دارو بخوره...مریضی که رفته کپسول استنشاقی رو خورده...مریضی که هیچیش نیست و فقط پنی سیلین میخواد...مریضی که حاضر نیست درد بیضشو به من بگه...ومریضایی که فقط بابارو به دکتری قبول دارن نه منو...کفریم میکنن...افسردم میکنن که انگار اینهمه درس خوندن کنار این حجم خریت بی معنیه...درمقابل ادمایی که احساس خدایی میکنن و فقط چون میخوان دارو با دفترچه بگیرن میان پیش من...انگار فقط عمر تلف کردی...کسل و خسته میشم از این مریضا...دلم درس و بیمارستان میخواد...کشیک و بیخوابی...احساس خستگی تا سرحد مرگ میخواد...دلم مریض واقعی میخواد...باید زودتر شروع کنم به درس خوندن
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۱
زیرزمینی

نظرات  (۱۸)

نمیشه به همه بی اعتماد باشی همه مرها مثل هم نیستن سعیکن این هم همه ی کمی کنار بگذاری دیدی که ما قبل ازدواج داریم و بعد ازدواج داریم متفاوت هست و بعضی سخت گیری ها خوبه ولی بعضی هاشم نه همه افراد دوران مجردی دارن ولی بعد دوران متاهلی متفاوت میشه شاید برای تو هم اینطور داره رقم میخوره که ترک سیگار ترک مشروب شاید یک زندگی جدید برای تو در راه باشه شاید در این زندگی وقت نکنی به سیگار و مشروب فکر کنی دنیا مدام در حال چرخش و تغییرات هست
درس خوبه مخصوصا برای شما فکر میکنم درس خوندن با تمام سختی هایی که داره نوعی مسکن قوی با دوز بالا هست برات خودت نسخه خودتو میدونی چیه پس شروع کن
پاسخ:
همه مردا مثل همن...خودتم میدونی حرفی از الکل نزدم زدم؟با الکل خوردن مشکلی نداره ولی با سیگار مخالفه...درسامو کم کم بایدشروع کنم...باید بفهمهدرس و کار تو رشته ما یعنی چی باید ببینه زن شاغل یعنی چی تخصص خوندن یعنی چی زنت هررو. کشیک باشه یعنی چی
سلام خانم دکتر،
همه مردا مثل همن... !!!
قشنگ نبود
اگه قراره باهاش بمونی، هرچه زودنر اطمینان کن و فراموش کن اینی که الان تو ذهنته، مردها هم مثل زنها معنی نگاه و رفتار مشکوک وظن دار رو میفهمن و ظرف صبر همه آدم ها هرچقدر که بزرگ باشه و کار طرف مقابل کوچیک، بازهم یه روز پر میشه.اینو من به عنوان یه مرد بهت میگم.
اینکه تو با رفتارت نشون بدی که به زندگیت پایبندی و ممنوع کردن هرچیزی که فکر میکنی ممکنه ضربه بزنه، خیلی مفیده.
هرچیزی، حالا واسه اون سیگاره،واسه تو مشروبه یا چیزهای دیگه.
مثلا من و خانممز 4ساله ازدواج کردیم و از روز اول باهم تصمیم گرفتیم هیچوقت ماهواره نخریم.به دلایلی که شاید فقط واسه خودمون 2تا مقبول باشه.یا خیلی چیزهای دیگه که اینجا مجالش نیست.
اون مشغل ذهنیت مردم رو هم ما مهندس های ساختمان هم داریم، اونم با گستردگی بیشتر
پاسخ:
سلام شاید این جمله قشنگ نباشه ولی زندگی همینجوری تو ذهن متحجر من حکش کرده حرفت قبول...اونم ظرف صبرش داره تموم میشه...بدم نیس ببینیم صبرش تموم بشه چکار میکنه خیلی خوبه که ادم بتونه با همسرش توافق کنه چه فرقی میکنه چی باشه یا مردم چی درموردش فکر کنن...خیلی خوبه که انقدر باهم کنار اومدین همیشه شاد باشید بله شما درست میگید مهندس ها هم مشغولیت ذهنی خاص خودشونو دارن
عزیزم تا حالا یه لیست جالب از متنوع ترین وبلاگ ها رو داشتی؟ می خوای ببینی؟ کافیه بهم سر بزنی
منظورم کلی بود نه فقط روی یک موضوع خاص
اره باید تمام شرایط کارتو بدونه و همینطور نوع زندگی کهقراره باهم داشته باشین
ولی زیادم سخت نگیر
باهاش صحبت کن کامل شرایط توضیح بده کمی هم تحت فشارتو این مدت ببین چطوره
خودش عقل داره و میبینه و میفهمه
پاسخ:
عقل داره میبینه میفهمه؟مطمینی؟اگه اولش گفت اره و بعد گفت نمیتونم تحمل کنم؟اگه گفت بیمارستان نرو؟اگه گفت من نمیتونم شب زنم خونه نباشه؟اگه همه چی برگشت و زد زیر همه چی؟
سلام عزیزم. این اعتماد که گفتی بعد از سالهای سال ایجاد میشه. تازه اون اعتمادی که میخوای، هرچه علاقه ات بیشتر بشه، کمتر میشه. چون هر روز نگران از دست دادنش میشی. ولی عزیزم چه میشود کرد؟ به قول مادرم برای قبر بدون مرده گریه نکن. به دیروز و به فردا فکر نکن. به امروز فکر کن. بذار از امروز که هست لذت ببری. آخ که هیچی مثل درس خوندن به آدم آرامش نمیده. انگار زندگیت جهت پیدا میکنه. در هر صورت، موفق باشی خانم دکتر نازنین.
پاسخ:
سلام...دقیقا منم ادمیم که همیشه تو اینده زندگی کردم هیچوقت نشده توی حال زندگی کنم و ازش لذت ببرم یاد نگرفتم...درس خوندنم شروع کردم خدا رو شکر...منتظرم کتابام از تهران برسه
همه ی چیزهایی رو که برات مهمه بهش بگو، و همه ی ویژگی هایی که داره و تو بهشون اهمیت می دی. دونستن خیلی مهمه
پاسخ:
همه رو بهش میگم ولی انگار مردا قبل از ازدواج به هیچی دقت نمیکنن
سلام به نظر من ازدواج خوب خیلی خوبه.اینکه یک نفر باشه که بشه بهش تکیه کرد مایه ارامشه دوست که همیشه برای ادم نمی مونه افراد خونواده هم که نمیتونن زندگی خودشونو ول کنن یک همسر خوب خیلی میتونه کمک کننده باشه
پاسخ:
سلام...بله ازدواج خوب
سلام خانم دکتر،
چرا کامنت من تایید نشد؟
پاسخ:
سلام.ببخشید میخواستم سر فرصت جواب بدم
به من میگفت دوستت دارم بهترین زندگیو برات میسازم. من تنها بودم و کمی افسرده.نمیخواستم باهاش ازدواج کنم اما خانوادم بهم گفتن موقعیت خوبیه و از دست نده اینو هم و .... حسم میگفت نه... من تنها بودم و افسرده برام هیچی فرق نداشت. انگار آخر دنیا بود. گفتم بله... 5 سال پیش بود.... الانم تنهام تنهاتر از اون روزا. یادمه یبار جایی خوندم یه وقتایی نباید تصمیمای مهم گرفت. وقتی خیلی ناراحتی، وقتی بیش از حد خوشحال یا وقتی افسرده ای...
پاسخ:
یعنی حالا دوست نداره؟چرا تنها تر شدی؟...خب وقتی هیچ کس درک نمیکنه یه زمانی باید تنها باشی چه میشه کرد
اینکه فهمیده دوست داره خوبه به نظر من مردها موجودات کلا پیچیده ای هستن اما همونجور که گفتی همشون یجورن، تو زندگی مشترک به نظرم گاهی وقتا باید یکی کوتاه بیاد نه اینکه این کوتاه اومدن تبدیل به منت گذاشتن برای طرف مقابلت بشه...حالا این بنده خدا از سیگار بدش می آد چه اشکال داره شما به خاطر دوست داشتنش هم شده ترک بکن یا نکش...زندگی مشترک به اشتراک گذاشتن تجربه های خوبه اینکه بخوای بترسونیش از الان که زن شاغل اونم پزشک چطوری هستش درست نیست براش توضیح بده بزار خودش انتخاب کنه نه اینکه از الان بزنی به سیم آخر و بترسونیش ما مردا اینقدر ها هم بد نیستیم
پاسخ:
تجربه های تلخی که در گذشته بوده منو میترسونه...همه اولش همه چیو قبول میکنن ولی بعد که میرن تو زندگی همه چی عوض میشه همه چی باید بشه اون چیزی که مرده میخواد...یه زن بخاطر زن بودنش تحت فشار قرار میگیره...کوتاه اومدن جزیی از زندگی مشترکه ولی نه اینکه همیشه یکی کنار بیاد
منم ۴ سال پیش در همین وضعیت تو بودم. تازه من سفرهای خارج از کشور ۱-۲ ماهه هم به موارد خودت اضافه کن.

راستش با ترس شدید ازدواج کردم. و الان هرچی میگذره میفهمم اون خیلی خوب شرایط من رو درک کرده بود و من زیادی فکر میکردم نمیفهمه حرفام رو یا شرایطم رو. الهی شکر خوش بختم. الهی شکر.
پاسخ:
خدا رو شکر که خوشبختب ریحانه جان امیدوارم همیشه این خوشبختی برات باقی بمونه...برای من هم دعا کن تا بتونم تصمیم درستی بگیرم
سلام رخساره جان
میدونم چی میگی,درکت میکنم...ولی قرار نیست بخاطر ترس از شکست تلاش نکنیم که...من که میگم یکم سعی کن بهش اعتماد کنی


پاسخ:
سلام لیمو جون...سعی خودمو میکنم که بهش اعتماد کنم
من همونم که کامنت دادم حالا هم تنهام.... ما سه سال پیش جدا شدیم. فقط یه اشتباه بود...
پاسخ:
واقعا متاسفم
س ماه وقت داری بشناسیش محکش بزنی ببینی چطور ادمیه روی حرفش میمونه یا نه
دیگه تو این مدت کمی از بار سنگین زندگیتو بهش نشون بده ببین چطور بهت جواب میده
اون زمان تصمیمتو بگیر انشاالله که مثبت باشه
پاسخ:
سه ماه؟؟؟ ادماها گاهی اخرین لحظه حرفشونو غوض میکنن و میزنن زیر همه چی نه؟ زندگیو سخت نگیره زندگیم بارش خیلیم سنگین نیس نه؟
درسته اخرین لحظه عوض میشه ولی همیشه اینطور نیست
پاسخ:
منظورتو نفهمیدم
یه استادی داشتیم می گفت
به همه اعتماد کنید ولی به هیچ کس اطمینان نکنید
پاسخ:
چه جمله درستی
این پست تونو خیلی دوست داشتم مخصوصا چهار پنج خط آخر.
منم یه وقتایی همچین احساسایی دارم
خانم دکتر راستی راستی مشروب؟ شما و مشروب؟
خب چرا حیف!
پاسخ:
اره راستی راستی مشروب خیلیم دوس دارم.راستی راستی هم سیگار خیلی هم دوس دارم
ناسلامتی پزشکین. خوب میدونید چقد ضرر داره برای بدن حالا جدای لز مسائل شرعی
پاسخ:
خب کنار ضررهاش فوایدشم میدونم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی