روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

ملاقات

جمعه, ۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۰۷ ق.ظ
اولین ملاقات افتضاح بود...تمام مدت فکر میکردم اگه یکی از اون ادمای قبلی اونجا بودن و اینهمه حرف بابام بهشون میزد...امکان نداشت انقدر متین و اروم بشینن و لبخند بزنن...اومد دنبالم و رفتیم بیرون...مامان گیر دادناش شروع شده...که بسه چقدر همو میبینین چقدر میرید بیرون...چی دیگه میخواید بفهمید...ومن هربار میگم شما که گفتید 6ماه دیگه جواب بده تا 6 ماه دیگه کهخب من اگه قرار باشه نبینمش پس دیگه جواب الان و اون وقتم چه فرقی میکنه همین الان جواب بدمخلاصه اجازه دادن بریم بیرون ولی به شرطی که زودتر از همیشه برگردیم...مامان گفت هوا خوبه ما میریم پارک تو هم بیا اونجا...دوساعتی که با هم بودیم راه افتادیم بریم سمت پارک...خیلی شلوغ بود و به زور جای پارک گیر اوردیم...بهش گفتم میتونه منو سر راه پیاده کنه و بره...ولی گفت نمیشه برسونم تو رو و خودم نیام سلام کنم(یه نکته مثبت)...پارک کردیم و با هم رفتیم پیش خونواده...بابا تعارف و اصرار زیادی کرد که بشینه...نشست...منم نشستم کنارش...حدس میزدم چی پیش میاد...میخواستم یکم هواشو داشته باشم هرچند از همون اول مامان داشت چشم غره میرفت...بابا تیر بارونو خیلی زود شروع کرد...-مهندس رخساره خیلی ازت تعریف کرده ولی خیلیم تعریفی به نظر نمیای-خیلی ساکتی-میدونی که من هیچی برای رخساره کم نذاشتم...پول تو جیبیش...تومن بوده-تو خونواده ما همه دکترن اطرافیانمونم دکترن همه...شرایط همو خوب درک میکنن...ولی خب شما که دکتر ندارین...دکتر... و دکتر ... و دکتر...میشناسی دیگه؟برج... و ساختمون...مال همین دکتراس میدونی که؟دوست صمیمی منن-انقدر اشنا دارم که رخساره برای طرحش هر جا خواست بره-من یه ساختمون 18 واحدی فلان جای شهر زادگاه دارم-فلان جا انقدر ضرر کردم ولی مهم نیس دیگه-من فقط ماهی 100 میلیون دارم قسط میدمتا اینجا هیچی نگفت...فقط دستاشو بهم میمالید...عرق میکرد و توی تاریکی میدیدم که سرخ شده-رخساره باید حق تحصیل و کار داشته باشه..خب البته خیلیا میگن ما زن دکتر میخوایم چون بالاخره میدونن یه زن دکتر درامد خیلی بالایی داره و دراینده شوهرشون راحته...باید یه روز بری بیمارستان بزرگ شهر تا ببینی چجوریه شرایط کاری ما...باید ببینی تخصص خوندن رخساره یعنی چیمنم دیگه دیدم خیلی داره تیر بارون میشه بیچاره گفتم بابا اتفاقا امروز داشتیم درمورد شرایط رزیدنتی من حرف میزدیم...براش کامل توضیح دادماونم برگشت گف:اقای دکتر رخساره اگه میخواد کار کنه برای خودشه چون خودش دوست داره وگرنه خرج زندگی و خرج زندگی رخساره همش به عهده منهکم کم سعی کردیم مسیر بحث رو عوض کنیم بریم به سمت حرفای چرت و پرت تا جو از سنگینی دربیار و لی هر از گاهی بابا یه تیری پرتاب میکرد اون وسط...غرورش له له شد...پسری که از 16 سالگی خودش مرد خونواده شده بود و همه چی تو دستش بوده و کار کرده و درس خونده حالا با ماهی 5-6 تایی که درمیاره احساس میکنه شق القمر کرده و از همسالای خودش جلو تره و واقعا هم هست...تریکیده بود جلو بابابعد که راه افتادیم که بریم غمزده نگاهم کرد و گفت من یه بازندم جلو بابا تو رو به من نمیدن...ومن خندیدم و گفتم خیلی بهتر از اون چیزی بود که من فکر میکردمواقعا انتظار یه برخورد بدتر از اینو داشتم...حتی نمیتونم تصور کنم اگه م اونجا بود و بابا این حرفا رو میزد چکار میکرد
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۷
زیرزمینی

نظرات  (۱۵)

بنده خدا
بابات لهش کرد که
دارم حالش رو تصور میکنم
پاسخ:
اخ اخ تصور نکن...له له شد...منم تاجایی که میشد هواشو داشتم ولی خب خیلیم نمیشد هواشو داشت
پدر و مادرها همه همینند. تا اعصاب ماهارو خرد نکنند که مطمئن نمیشند وظایف خودشونو درست انجام دادند. ولی شما اصلا ناراحت نشو. برای مردها این چیزا خوبه. اگه زیادی خوب تاکنی فکر میکنند یه ایرادی داری که خونواده داره دو دستی تو رو بهشون تقدیم میکنه. من تجربه دارم. وقتی زیاد هوای طرف رو داشته باشی بعدا هوا برش میداره که چه خبر بوده. کلا آدمیزاد قدر چیزیو که به سختی بدست بیاره بهتر نگه میداره. شما اصلا خودتو ناراحت نکن.
پاسخ:
اخ عجب حرف دل مارو زدیا...چی بگم والا منم یکم دل داری بهش دادم ولی خب خیلیم کاری ازم برنمیومد...چی بگم والا کی میدونه شایدم ادم بدیه و حقشه
آره روزمرگی بده منم منتظرم برم شهر دیگه ای...حوصله خانه و خانواده ندارن
+یکی از امدادگرای منطقه ازم خواستگاری کرد از اولم بهم گفت اشنایی و ازدواج.به بابام گفتم بابام گفت گوه خورده :|
پاسخ:
بابا ها اشتباه میکنن یا ما؟؟؟
سلام عزیزم.. بابات کار درستی نکرد که هی پول و ثروت و پزشکی و این حرفا رو به رخش اون مرد بیچاره کشید.. ببخشید رک میگم ولی چون والدین هستن دلیل نداره اشتباه تکنن.. ازش بپرس اون تو جوونی پول داشت؟ چی بگم والا .. پدر و مادر من فرشته اند.. ضمنا من با رافائل موافق نیستم فکر کن یه خواستگار داری مبتلا به یه بیماری.. عاشقانه همدیگه رو دوست دارین و تو این شرایط خاص یکی که مثلا از نظر جسمی سالمتره.. عشق میزاره.. ایثار میکنه.. ثابت میکنه کنار طرف میمونه.. چون عاشقه. چون به بهبودیش ایمان داره.. تو این شرایط باید چیکار کرد؟ باید از اول طرف رو چزوند و تحقیر کرد؟شرایط بیماری و فراز و نشیب ها زو به رخش کشید؟ یا باید همراه شد.. و صبوری کرد؟ گرچه این شرایط که گفتم ربطی به مشکل شما نداشت ولی کلا به قول چارلی چاپلین با پول میشود خانه خرید ولی اشیانه نه....
پاسخ:
سلام همه پدرمادرا فرشتن نه؟من نگفتم بابام کاری خوبی کرد ولی کاریم ازم برنمیومد...خب هر کسی شرایطی داره...اگه متنای قبلی رو بخونید میبینید که تمام سختگیری و فشار روی من بخاطر طلاق خواهرم بوده چیزایی که من هیچ نقشی توش نداشتم چیزیو قرار نیس به رخ کسی بکشم من فقط سعی کردم شرایط سخت کار و درسمو براش بگم...چیزی که خیلی از مردای اطراف من باهاش کنار نیومدن...نگم؟روز بدشو براش نگم؟باید بدونه هرچند شنیدن کی بود مانند دیدن
۰۷ آبان ۹۵ ، ۲۰:۴۳ معلوم الحال
یادم باشه هیچ وقت سراغ زن دکتر نرم اصلا نمی ارزه! عمومی که درآمد نداره. دندونم پولشو میزنه تو سرت

ولی با پدر صحبت کنید این رسم پروندن خواستگار نیست. خب میخواید نه بگید لطیف تر بگید! بنده خدا آب شد. من جای اون پسره خجالت کشیدم
پاسخ:
دستت درد نکنه دیگه...عمومی که هیچی اره؟؟؟ببینم تحمل میکنه من 4سال درس بخونم از زندگیم بزنم متخصص بشم پولدار بشم؟؟؟ رفتار پدرمم که دست من نیس هست؟چمار کنم تا جایی که میشد هواشم داشتم دیگه
۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۸:۵۳ معلوم الحال
نهههههه
من منظوری نداشتم!الان دیگه عمومی زیاد شده و خیلیا خودشونو میگیرن. منظورم این بود. منکر زحمات و خوبی های بقیه دکترا نیستم که
اصن فن بیان من بده! خودت که در جریانی؟ هر بار باید یه دعوایی راه بندازم.
پس من سکوت اختیار کنم فکر کنم بهتر باشه

راستی: واقعا دوستش داری؟ فکر میکنی اگه ازدواج کنی کمکت میکنه و پشتیبانت هست برای آزمون دستیاری؟
پاسخ:
من همه ادما رو دوس دارم...نمیدونم واسه دستیاری پشتم هست یا نه ولی فکر کنم باشه تا قبل از شروع دوره رزیدنتی
اخی گناه داشت
رخساره من خیلی به این معتقدم:کبوتر با کبوتر باز با باز!
پاسخ:
بله گناه داشت...منم اعتقاد دارم ولی کمتر از ما نیس
سلام عیب نداره اگه باباتون نشسته باهاشون حرف زده حتما یه کمی شوق و اشتیاق داره برای جواب مثبت دادن
پاسخ:
چی بگم والا من که نفهمیدم
پدرتون کار درستی کردن
همیشه مامان و باباها کار درست رو میدونن ققط چون ما ها متوجه نیستیم دلگیر میشیم . انشاا... خوب پیش بره . مطمئن باشین اگر این ادم از فیلتر پدرتون رد بشن خوشبختی شما تضمیته . با ارزو های خوب خوب
پاسخ:
فقط اینده همه چی رو معلوم میکنه
چه می دونم فازشون چیه باباها!آخراش ما سینگل به گور میشیم ببین کی گفتم غریب جان
پاسخ:
عاقا هزارتا لایک داره حرفت
چه خبر؟ خوش میگذره.
پاسخ:
سلامتی جای شما خالی...شما چی بهت خوش میگذره
نبینم کم کار بشیا
پاسخ:
خیلی خستگی روحی میاره کار تو خانه بهداشت
پست بعدی در مورد ازدواجت هست آیا؟
سرما خوردم مثل چی. واکسن آنفلونزا زدن زدم جات خالی این ویروسای کانادایی حسابی ترکوندن. انشالله که اون چیزی که به صلاحته رخ بده
پاسخ:
بله درجریان ویروس های اونجا هستم به ما کلا نمیسازن
دستاشو بهم میمالید...عرق میکرد. . .
درست عین من

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی