روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

عطر زنی در اسانسور

يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ق.ظ
به دریا که تورا برای همیشه از من گرفت تا من بفهمم دریا تو بودی گاهی بیشتراز انچه که فکر میکنی دوستت دارم به انکه هیچ عددی به هیچ عددی اضافه شود طوری که تفریق به شکل مزخرفی هرز میرود پس چطور همیشه یازده پاهایت را درکفش های ورنی مردانه با زیشت اشتباه میگیرم؟ چطور ساعت پنج عصر که قرار میگذاریم درکافه نمیدانم به ساعت کدام کشور منتظرت باشم؟ دوستم داشته باش بی دلیل با عکس های دونفره ای که دست انداخته دور تنهایی خود مونتاژکن مرا روی لبخند مونالیزا واز زن بودنم تابلویی نقاشی کن که همیشه دیوارها عاشقش میشوند بگذار دوستت داشته باشم از شانه هایت سرگیجه بگیرم از دست هایت که کمربندایمنی ام هستند درهمه جا بگذاراز تو بگویم ازتو بنویسم درسپیدترین گوشه این کاغذ وشعر دیوانه ای باشد که ما برایش در تیمارستان گل میبریم نگران من نباش انقدر زیبا شده ام که وقتی به خرید میروم مردهای زیادیدرخیابان سیگارهایشان را به سلامتی ام روشن کنند به اندازه تمام برفهایی که در تهران میبارد دلم برایت تنگ شده است به اندازه بلندی کاموایی که در اتاقی سرد فلسفه ی گرما را میبافد به اندازه ی حوض بزرگ پارک نیاوران که درشتی ماهی هایش درچشمهایم، نهنگ بودند. وبا ته مانده ی نان ساندویچ من هرروز به عروسی مجللی میرفتند به اندازه ی سپیدی گیسهای مادربزرگ که هرروز با کشی سیاه حلق اویزمیشدند به اندازه زیبایی سارهای تجریش که دیگر هیچ چنار پیری نشان از انها ندارد اندازه یطعم سرخ لبو در بذاق دهانم که موذیانه تراوش میشد ویا اندازه شیطنت پاندول ساعت دیواری در ساکت مهمان سرای خانه که دنگ دنگگگگگگگ نبودن من را به یاد پدر می انداخت و چه کسی میداند من چه اندازه دلتنگ تو میشوم؟ اهام گردی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۰۱
زیرزمینی

نظرات  (۳)

راستی کی بخش درباره وبلاگتو عوض کردی.
پاسخ:
نمیدونم فکر کنم یکی دوماهی هست
سلام ... فوق العاده بود این شعر ،، و با توجه به زندگی خودم یه حس عجیبی بهم داد :)
پاسخ:
سلام چقدر خوب که دوس داشتید... کتابشو بخرید اینجوری شاعر هم تشویق میشه
و چه کسی میداند من چه اندازه دلتنگ تو میشوم؟ هعیی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی