روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

خاطرات طرحی

چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۳:۳۹ ق.ظ
-مریض بدون نوبت میاد داخل کلی اصرار میکنه که ازمایششو ببینم ...میبینم بهش میگم دفتر چتو بده دارو بنویسم... میگه نه عصر میرم پیش متخصص -مریض اومده داخل میپرسم قند و چربی و فشار چی ئاری؟دوتا ورق اتوراستاتین از دوتا شرکت مختلف میذاره رو میزم یکی و نشون میده میگه یکی از این صبح میخورم واسه فشار یکی از این شب میخورم واسه چربی هرچی بهش میگم این دوتا یه قرصن قبول نمیکنه و همونو براش تو دفترچه مینویسم و میره -پوست دستشو میگیره جلوم میگه ببین لک زده...لکی نمیبینم میگم لک نداری خشکه کرم برات مینویسم...میگه مگه میشه کرمو به کل بدن زد -بهم میگه تقویتی برام بنویس میگه برا چه...میگه چند وقت پیش رفتم پیش فلان پیرزن تو فلان دهات بهم گفته ضعیف شدی چون طحالت دررفته!!!میگم خب چکارش کرد میگه با یه چوب زد رو شکمم طحالم جا افتاد و یه گرمای زیادی از پاهام زد بیرون!!! -پسر 18 ساله است از کل سرتا پاشو درد میشماره برام هرچی میگردم از منم سالم تره میگم راستشو بگو چه دارویی میخوای؟میگه یه سرم و 7-8 تا امپول پودری دوتا مسکن سه چهارتا تقویتی -مریض علایم کامل پیلونفریت توی بارداری رو داره کلی نامه بهش میدم و اینور اونور ثبت میکنم میگه بیمارستان نمیرم به زور میفرستمش بیمارستان دوروز بعد زنگ میزنیم پیگیری و خودش و شوهرش و میخوام هنوز تمام علایمشو داره...میگم رفتی دکتر میگه اره ماما میگم نه متخصص میگه اره ماما میگم نامه رو نشون دادی میگه اره یه نگاهی کرد و گذاشتش کنار یه اب نمک داد گف برو!!! -دفترچشو میذاره جلوم میگه این ازمایشارو برام جدا بنویس انجام بدم...میبینم مهر ماماست برا همین براش انجام ندادن میگه ویتامین دی رو جدا بنویس...عین احمقا مینویسم....میپرسه ویتامین دی برا چیه از عصبانیت دارم منفجر میشم میگم نمیدونم از همونی که برات نوشته میپرسیدی -زنه اومده داخل میگم چی شده؟میخانم دکتر دها.نه و.... خیلی ح....
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۰۴
زیرزمینی

نظرات  (۱۵)

۰۴ اسفند ۹۵ ، ۰۶:۵۶ سوگند خانمی
عزیزم می دونی چرا بازدید وبلاگت کمه ؟
میخوای بازدیدت رو زیاد کنی؟
یه راه آسون و بدون هزینه واست دارم.
تبادل لینک کن
با وبلاگ من ( چون مخصوص تبادل لینک و افزایش بازدیده )
خدا صبرت بده
پاسخ:
خیلی زیاد به این دعا نیازمندم
من فکر مى کردم بیشترافراد مسن بهونه و توهم درد دارند و دچار اشتباه در فهم تجویز پزشک میشن و البته خودشان و روشهاى درمان سنتى را بیشتر از تشخیص پزشک قبول دارند، اینطور که شما نوشتید این موضوع همه گیر هست.
همینه بیشتر پزشک ها موقع ویزیت اخمو هستند، از بس رفتارهاى عجیب دیدند. :))
فقط میتونم دعا کنم هرچه زودتر این دو سال واست بگذره.. مغزم سوت کشید :|
پاسخ:
همه همینو میگن ولی من از بیکاریه بعدش خیلی بیشتر میترسم
احتمالا اونموقعا عصبی شدی اما جات خالی تو تاکسی برگشت از کار به خونه خوندم و کلللللللی خندیدم. خدا عمرت بده. خیر ببینی بازم از این پستها بنویس.
پاسخ:
بله منم حرص خوردم البته به طحال در رفته کلی خندیدم
کلی خندیدم. خاطرات تو از خاطرات بامزه دکتر ربولی هم بامزه تره. مخصوصا اون آخریش دیگه شاهکار بود.
پاسخ:
قابلی نداشت خواهر. احتمالا منطقه من محروم تراز دکتر ربولی باشه
بعضی وقتا دلم میخاد بشینم کف مطب: الامان بخونم!!
پاسخ:
خخخخ واقعا
مریضای من این قدرا نفهم نیستن
اون مورد رو حذفش کن داداچ . چیلتر میشیا
پاسخ:
جدی؟؟؟ باش حذف میکنم. فکر کردم نقطه بذارم بینش معلوم نمیشه دیگه
من آخریو نخونده حذف شد :|
پاسخ:
به دلیل مشکلات ف. ی. ل. ت. ر مجبورشدم حذفش کنم
عاقا من مورد اخرو نفهمیدم
پاسخ:
به علت مشکلات ام. نی. تی. سا. نس. ور شد
Khaste nabashi! :)
پاسخ:
سلامت باشی
سلام خانوم دکتر
من هم داروسازی می خونم اینجا در انگلیس. به ما اینجا این جمله را توی سرمان فرو می کنند که ما به عنوان healthcare professional فقط باید تمام سعی مان را انجام بدهیم که راه درست را به مریض ها را نشان بدهیم و تشویق شان کنیم که به دنبال معالجه خودشان باشند اینکه انها بخواهند یا نه دست خودشان هست. با خوندن این پست شما فهمیدم یک دلیلی که انهااین حرف را به ما می زنند این هست که ما خودمان اسیب نبینیم از اینکه انها به حرف ما گوش ندادند. شما هم سعی کنید همین بینش را داشته باشید شاید کمتر اذیت بشوید. من با اینکه داروساز هستم باز دوستانم و خانواده شوهرم از غیر اهلش رَآه حل می خواهند حتی یک جاری فرانسوی دارم که همینطوری هست این جور مردم همه جاهستند
پاسخ:
سلام چه جالب از انگلیس! وبلاگ نداری؟ کاش بیشتر درمورد خودت توضیح میدادی همه این حرفا درست ولی شرایط عاطفی ماشرقیا رو به همراه جهان سوم بودنمون باهم جمع کنید... شاید نشه خیلی مثل اونجا برخورد کرد
۰۷ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۵۰ ربولی حسن کور
سلام
مگه این رافائلو نبینم!
برم باز سعی کنم ببینم آخریو میفهمم؟!
پاسخ:
سلام. من د ست نوشته بودم مهربان هشدار داد این شکلیش کردم
میخانم دکتر دها.نه و.... خیلی ح....
یعنی چی؟
خاطرات طرح رو خیلی دوست دارم
میخانم دکتر دها.نه و.... خیلی ح....
یعنی چی؟
خاطرات طرح رو خیلی دوست دارم
پاسخ:
دگه شرمنده نمیتونم شفاف بنویسم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی