روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

دل خوشی

پنجشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۳۳ ق.ظ
گفت کافیه من خودم تورو بخوام همه هم بگن نه همه رو راضی میکنم... اونروز قند تو دلم اب شد... گفتم یعنی انقدر منو میخواد؟؟.. یعنی واقعا دوسم داره... یعنی قدرتمنده وقتی یه نفر گفت نه و اون واسه همیشه رفت... فهمیدم اون قدرتمنده... قدرتمند توی فراموش کردن تمام دوست دارم هایی که بهم گفته بود... قدرتمند در بهم زدن همه چی... فهمیدم حرف اون روزش بیشتر حرف نخواستن بود تا خواستن بعدها هیچوقت گریه نکردم بخاطر رفتنش... همیشه هم حق بهش دادم برای رفتنش... اونم به اندازه من حق انتخاب داشت... ولی یه چیزی ته ته دلم نبخشیدش... یه چیزی ته ته مغزم میگفت شاهزاده اسب سفید نبود شاهزاده اسب سفید وجود نداره... دروغ گفت
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۰۱
زیرزمینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی