روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

شاید مهر

دوشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۳۸ ق.ظ
نشسته جلوم واسه مراقبت نوزادش اومده... مدام چادرشو جلو میکشه تو این گرما... میگه: خانم دکتر32سالم شده بود...خواستگارای زیادی نداشتم روی همون هایی که داشتم بابام مدام ایراد میذاشت... این اواخر فقط مردای زن مرده و یا برا ازدواج دوم میومدن سراغم... نشستم و با پدرم حرف زدم... گفتم من دلم میخواد مادر بشم.... دیگه برام مهم نیست کی کنارم باشه... اصلا باشه یا نباشه... فقط میخوام بچه ای از خودم داشته باشم... میدونم حرفم اشتباه بوده وهست ولی چکار میکردم؟ اینجا دهاته... بچه های خواهر بردرا رو بزرگ میکردم که بعد تف کنن تو صورتم... معاینه تموم میشه و دارم پرونده رو مینویسم... میگه این اواخر دوتا خواستگار داشتم هر دوتاشون منو واسه زن دوم میخواستن یکیشونو انتخاب کردم... مسن تر بود ولی فکر میکردم بیشتر میتونه مراقبم باشه... حالا من دخترمو دارم میتونم دوسش داشته باشم بغلش کنم ببوسمش وکسی چپ چپ نگاهم نکنه... بچه رو بغل میکنه و میشینه رو صندلی بازم چادرشو میکشه جلوتر... سرم تو زندگی خودمه حتی نمیگم شوهر بیشتر بیاد پیشم میدونم من شوهر یکی دیگه رو بردم... خیاطی میکنم تمییز کاری میکنم پول جمع میکنم برای زندگی خودمو دخترم... بهش یاد میدم چجوری باید دوست داشته بشه و دوست داشته باشه... نمیذارم سرنوشتش مثل من بشه هرچند میدونم خیلی به خودم شوهرم و این بچه ظلم کردم ولی چاره دیگه ای نداشتم دوباره بچه رو بغل میکنه میبوسه چادرشو میکشه جلو و معلومه موقع راه رفتن درد داره ولی تنهاس و تنها برمیگرده و میره زن دوم سن بالا و بچه دختر میدونم سخته اینجا تو این دهات... ولی زن محکمیه... برای خوشحال بودن داره تلاش میکنه
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۱۲
زیرزمینی

نظرات  (۱)

چقدر قشنگ ... با فرهنگ پایین محل زندگیش, با سختی هاش , با شرایط بد خانوادگیش با همه اینا بازم واسه خوشحال بودن دنبال دلیل های کوچیکه
پاسخ:
دقیقا...اینا اینهمه همه امید و قدرتو از کجا میارن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی