روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

کار

سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۴:۱۰ ق.ظ
صبح طبق معمول با غرزدن بیدار شدم... دکمه تعلیق گوشی رو زدم تا پنج دقیقه بیشتر بخوابم دوباره که زنگ زد و پاشدم با اخم به گوشی گفتم یه دودقه نذاری من بخوابما... پاشدم و بدو بدو رفتم حاضر شدم وزدم بیرون اون قبل از من میره در حد چند دقیقه... عصر که رسیدم اونم رسیده بود چند دقبقه زودتر سلام کردم و لباس عوض کردم و تند و تند دست به کار ناهار شدم... گوله اتیش بودم بدجوری گرمم شده بود... منتظر یه حرف بی ربط بودم تا اتیش بگیرم... برنجو گذاشتم گرم بشه میگو ها رو هم ریختم تو دیگ و نشستم تند و تند سالاد درست کردن... اومد نشست جلوم و گفت خسته نباشی... چپ چپ نگاهش کردم و گفتم ممنون گفت یعنی به دلم موند تو یه روز حوصله داشته باشیا گفتم تو هم یه روز با این دهاتیا سرو کله بزنی همین میشی... گفت قبل از عروسیو یادته؟ قبل عروسی چیه روز اولی که همو دیدیم گفتی میخوام کار کنم یه جوری روی کارت تاکیید داشتی که من فکر میکردم دیوونه ای و میخوای روزی 12 ساعت کار کنی... حالا با این وضعیت جون داری بازم کار کنی؟ نفس عمیقی کشیدم و گفتم تو چجوری انقدر صبرت زیاده من خیلی زود صبرم تموم میشه و بی حوصله میشم گفت بس که لوسی... والا واسه همه قیافهزنای قدرتمندو میگیری بعد تو خونه انقدر لوس و بد عنقی گفتم باشه تو خوبی از سر میز بلند شدمو رفتم سر گاز میگو ها رو هم بزنم گفت تو که انقدر لوسی خب کار نکن درسم نخون ولی بد عنقیتو تو خونه من نیار گفتم من دارم کار میکنم خونه من و خونه تو میکنی وای به روزی که کار نکنم گفت چشمم کور دندم نرم کار میکنم و خرج زندگیمونو میدم من که حتی نمدونم تو چقذر حقوق میگیری یه چیزی تو مغزم میگه زندگیتو خراب نکن نفس عمیق مکشیدم و گفتم. من فقط خستم امروز طبق معمول دعواداشتیم تو مرکز هوا هم که گرمه من فقط خستم همین چیزی نمیگه و میره میشینه پای تلویزیون منم پای گاز دارم غذا رو هم میزنم... این بغض لعنتی از گلوم پایین نمیره.... تقصیر منه یا تقصیر اون؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۱۳
زیرزمینی

نظرات  (۱)

نه تفصیر توئه نه تقصیر اون

فرق دارید

مردا کلا نفهمیشون بالاست ...نمیتونه از قیافت بفههمه چقدر خسته ای چقدر از صبح اذیتت کردن .... حرفاتو همیشه تو چنددسال زندگیت قورت دادی نمیتونی حست رو به حرف تبدیل کنی ...همین باعث میشه سختتون باشه کنار هم بودن ....

ماجذا فقط اینه که اون نمیتونه بی حرف زدنت چیزی بفهنه تو هم ادم حرف زدن نیستی .....

به سری ادم تلخ هستن حتی اون احساس بد ها و نفرت هاشونم بروز میدن حتی شده با زشت ترین لحن ... همینا بهترین روابط روبا بقیه دارن .... الیته نه که فقط احساس بدشون ذو بروز بدن ها , کلا تبدیل احساس به کلماتشون تو همه زمینه ها بالاست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی