...
جمعه, ۲۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۰۳ ق.ظ
یه تیکه چوب از توی پارک برداشتم که ببرم برای تکیه گاه گیاهم ازش استفاده کنم...گفت بده برات تمییزش کنم...با ابزار نوی ماشینش شاخه های اضافشو برام زد و صاف دادش دستم...شیرینیش از تمام کارایی که برام کرده بود بیشتر بود...یعنی خودش میدونست با همین کار ساده چقدررررررر خوشحالم کرده
پی نوشت:کوتاه نگار ها معمولا خاطرات یا فکرهایی هستن که یهو به مغزم هجوم میارن و برای اینکه از ذهنم خارجشون کنم اینجا مینویسمشون
۹۶/۰۷/۲۱