روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

3 روز تا دستیاری

يكشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۰۸ ق.ظ
امروز یه هدیه فوق العاده از رفیق رسید...یه عکس دونفرمون که تو اوج روزای احساسی بد دوتاییمون گرفته شده...کلی عکس خوب و پر انرژیه ای هست...کلی حس خوب داره...کلی سوپرایز شدم...اینم یه اتفاق خوب دیگه...یه اتفاق خوب دیگه هم طوفانی نشدن هوای اینجاس...قرار بود دیروز هوا طوفانی بشه و من کلی غصه داشتم ولی بعد از اونهمه بارونای قشنگ طوفانی نشد اینجا...شاید باید منتظر یه معجزه باشم...یه معجزه که پنجشنبه میخواد اتفاق بیوفته خدای خوبم ممنونم بابت تمام اتفاقای قشنگ و ادمای خوبی که توی این مدت سرراهم گذاشتی...پنجشنبه هر اتفاقیم بیوفته من مطمینم صلاحم بوده و تو بهترینو برام بوجود اوردی...ممنونم پی نوشت:جالب اینجاس که همه چی میتونه از نظر مردها مسخره باشه...داستان نوشتن یه زن...شعرخوندنش...هدیه گرفتنش از یه دوست...همه چیز وجوریه شما میتونه با تمسخر یه مرد مواجه بشه پی نوشت:حالا سه روز مونده به امتحان اصلا دلم نمیخواد تموم بشه دلم میخواد همین وضعم چند ماه دیگه مثلا 3 یا 4 ماه دیگه ادامه پیدا میکرد...حالا نمیدونم باید چکار کنم...اگه قبول نشم؟طرحم که تموم بشه...بازم جنگ سر حقوق...حالا دلم سکون میخواد
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۰۲
زیرزمینی