روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

15 اردیبهشت

شنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۰۴ ب.ظ
خب امروز پر از خبرای بد بود اولیش اینکه نوع تومور مغزی یکی از اشناها که جوون هم هست مشخص شد و متاسفانه گلیوبلاسمامولتی فرم هست...که بدترین نوع تومور مغزیه وهمین الانشم یه طرف بدنش فلج شده...بی اختیاری ادرار و مدفوع پیدا کرده و خوشبختانه که خونوادش نمیدونن چی به چیه وگرنه یه مادر چطور میتونه تحمل کنه...بعضی درد ها از توان خارجن...تصورشم چندشه که یه تومور کثیف و یه سری سلول احمق مریض انقدر سریع رشد میکنه که حتی سلول های تومورال هم میمیرن و تومور درون خودش در حال رشد میمیره و در اصطلاح پزشکی نکروز میشه...تصورشم ترسناکه...و ترسناک تر از اوناینه که ادم الان نمیدونه باید بره یقه کیو بچسبه و به کی فحش بده...مثلا کسی به شما اسیب میرسونه میتونی یکیو نفرین کنی فحش بدی ولی اینجوری نه...خدایا...اه خدایا...خودت بهشون کمک کن انقدر ناراحتش شدم که حد نداشت...بعد چند ساعت فکر میک دم واقعا یعنی من میتونم رادیوانکو بخونم؟؟؟من الان نه پزشک این ادمم نه از نزدیک میشناسمش ولی انقدر براش ناراحت شدم که میتونم برم یقه خدارو هم بچسبم... خبر دوم اینکه سایتی که قرار بود حدود رتبمون رو اعلام کنه اعلام کرد و رتبه من نجومی شده2000تا بدتر از اون چیزی که تصور میکردم...و این یعنی عزیزم یه هفته چرخیدی بسه و شروع. کن خوندن...هیچی جزوات مرتب شده و خودکار رنگیا رو در اوردیم و نشستیم پاش...تا ببینیم توی 290 روز اینده منتهی به 2 اسفند تقدیر چی برامون رقم میزنه... دوتا خبر بد برای امروز و دعوای وحشتناک من بایکی از مریضا...روز مزخرفی بود ولی من هنوز دارم ادامه میدم و این جالبه
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۱۵
زیرزمینی

نظرات  (۲)

۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۵۷ ربولی حسن کور
سلام
حق دارین تحملش سخته
علوم پایه که بودم همیشه خودمو یه روانپزشک آینده می دیدم
ولی توی بخش که رفتیم دیدم نه نمیتونم
پاسخ:
بله سخته...یه جورایی انگار خودمونو سپردیم به تقدیر
اما من حس میکنم یه خبر خوب توی راهه. منتظرش باش!
پاسخ:
امیدوارم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی