خاطرات طرح
سه شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۱۴ ق.ظ
1.تاحالا کلوگوم مادرزادی درمان نشده ندیده بودم.ولی عنبیه انقدر بزرگ شده بود که اولین چیزی که به نظر میرسید مگا کورنه ا بود.من حتی کسی که یه چشم نابینا باشه هم ندیده بودم.پسر بچه 3 ساله با مگا کورنه ا وکج کردن صورتش برای دیدن.به مادرش میگم چشم پزشک بردینش؟میگه اره میگم خب؟میگه گفتن اب سیاهه مادرزادیه دیگه کور شده.میگم مگه همون موقع تولدش نفهمیدین؟میگه چرا همون موقع گفتن ببرینش چشم پزشک ولی نبردیمش....واقعا دلم میخواد همون موقع پدر و مادر بچه رو از وسط نصف کنم
2.به خانمه میگم سونو برات مینویسم برو انجام بده.همراهش میگه نه زوده نمیخواد.برمیگردم با خونسردی کامل نگاهش میکنم و میگم شما دکتری؟میگه نه خودش میگه.برمیگردم به خودش میگم تو دکتری؟میگه نه خب همه میگن.میگم همه دکترن؟میگه نه ولی شوهرم بیکاره.میگم اینکه سونو میخواد یا نمیخواد من تعین میکنم که 20 سال درس خوندم.بگو شوهرم بیکاره پول ندارم انجام بدم
3.مرده هر روز نه ولی یه روز درمیون تو بهداشت افتاده.باماشین خارجی با دفترچه روستایی میاد بهداشت و هر بار بدون استثنا میاد اول شرح حال میده بعد میگه یعنی برم ویزیت بگیرم؟یعنی دلم میخواد تموم دندوناشو تو دهنش خرد کنم ولی خیلی گنده و دعواییه میترسم ازش
4.متنفرم از مریضایی که نمیدونم چه اصراری دارن بگن خنگن و هرچیزیو صد بار میپرسن...ولی از اونا بدتر مریضایین که ویزیت میشن و ده دفه میرن و وسط مریضای دیگه برمیگردن و چرت و پرت میپرسن
5.نمیدونم اینو نوشتم یانه.دوتا مریض داشتم.دوتا هوو.هردو باردار.کوچیکه 7 ماهه باردار.زیبا 19 ساله.مطلقه.بزرگه 5 ماهه باردار 37 ساله.و هردو اصرارداشتن که رفتیم سونو گرافی نگفتن جنسیتش چیه و من نمیدونم چرا حس میکردم هر دو جنین دختر هستن.و هردو اصرار داشتن که ناخواسته باردار شدن.نمیدونستم به وضعشون بخندم یا گریه کنم
6.
۹۷/۰۲/۲۵