روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

جنگ

جمعه, ۵ مرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۱۲ ب.ظ
این روزها سایه جنگ بیشتر از هروقت دیگه ای داره بالای سرمون میچرخه...سایه فقر و نداری...سایه نگرانی هایی که تمومی ندارند و امیدی که نیست... یه حسی به من میگه تو این دوماهی که مامان اینا نیستن یه بلایی سر من و داداشم میاد
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۰۵
زیرزمینی

نظرات  (۱)

سلام خانوم دکتر
اصلا نترسیا
اینا جام زهر رو می نوشند
جنگ ابدا اتفاق نمی افته
قطعا دوباره توافق می کنند.اینو از من داشته باش.مگه به همین راحتی مملکت به دست آوردن که به همین راحتی از دستش بدن آخه؟؟
ایشالا مامان اینا به هر دلیلی هرجا که تشریف بردن به سلامتی برگردن و شما و داداش هم در آرامش و سلامتی باشید و برید به استقبالشان با شادی(البته حدس می زنم رفته باشند خارجه دیدن خواهر گلتون)
پاسخ:
سلام.بله مامان بابام رفتن پیش خواهرم.واقعا از صمیم قلبم میخوام همینجوری که شما میگید باشه.ولی تند رو ها همیشه یه کله خری خاصی دارن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی