خاطرات
دوشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۱۳ ق.ظ
1-مهر که میزنم زیر نسخه میگه نکنه تو همون پسر دکتری که فلان شهر دندون پزشکی میخوند؟میگم نه من دختر دکترم که پزشک شدم
2_برگه مدارس رو که پر میکنم میگه منم میخوام مثل شما دکتر بشم میگم ایشالا هرچی که صلاحه میگه شما رتبتون چند بود؟میگم من قد مادربزرگت سن دارم میگه ولی بهتون میاد خیلی جوون باشید
3_میگم مادرتون قلبش نا منظم میزنه باید ببرید نوار بگیرید میگه خانم دکتر این مادر ما خیلی لوسه
4_فارنژیت داره بهم میگه سرم نمیزنم میگم فشارتون پایینه من نمیتونم فقط امپول بنویسم میگه باید برم سرکار میگم پنی سیلین زدی میگه نمیزنم خیلی درد داره یه امپول سرما خوردگی بنویس خوب بشم میگه نمیشه امپول خالی بزنی ضعف میکنه میگه فشار خودمه تو بنویس
5_میپرسم باردارنیستی میگه نه چرا میگم بخاطر دارو هایی که میخوام بنویسم.پیشگیری میکنی؟میگه نه میگم بچه میخوای میگه نه...میره دارو رو میگیره و میاد میگه خانم دکتر نکنه حامله بشم؟میگم یعنی چی؟میگه این داروها حاملم نکنه
6_برای مریض مرخصی نوشتم...تا بخوام برگه رو بکنم و بهش بدم نفهمیدم چجوری به رژ قرمزم برخورد کرد و گوشش رژی شد.حالا مریض یه اقای جوون مذهبی بود که تو چشمم نگاه نمیکرد...منتظر بودم مثل فیلم پدر از ترس گناه خودشو از پنجره بندازه بیرون ولی اتاقم پنجره هم نداشت
۹۷/۰۵/۰۸
حیف نیست ازین وبلاگ خوبت درامد کسب نکنی؟؟
برای کسب درآمد اسان و خودکار و فقط با قرار دادن یک کد در سایت خودت از سیستم ما استفاده کن.
برای توضیحات بیشتر وارد سایت ما بشوید
https://goo.gl/Qh2ozR