روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

پرحرفی

پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۳۳ ب.ظ
من معمولا دختر ساکتیم...البته این معمولاه...گاهی هم خیلی پرحرف میشم مخصوصا وقتی کسیو بعد از مدتها دیده باشم...ولی حالا پر حرف شدم و کلافه میشم خودم...فقط یه مشکلی هست...من تقریبا اگه سرکار نباشم بیشتر روز تو خونه تنهام...دوست پسر که ندارم...دوستی هم ندارم که مدام در حال قرار گذاشتن باهاش باشم یا زنگ بزنم یا چت کنم...پس فقط تمام روز دلم میخواد با یکی حرف بزنم که کسی نیست...یعنی بیشتر تو مغزم با ادمای مختلف یا خودم حرف میزنم...و این بدجوری داره کلافم میکنه...واقعا از حس این روزا متنفرم...واقعا پرحرفیم اول از همه خودمو کلافه میکنه... من تا دوران دبیرستانم انقدر پر حرف بودم که همه بهم میگفتن فکت خسته نمیشه انقدر حرف میزنی.؟ظهرا از مدرسه که میومدم مستقیم میرفتم اشپزخونه هرچیزی تو مدرسه شده بودرو با جزییات واسه مامانم میگفتم و نمیدونم چرا ولی مامانم خیلی استقبال میکرد...انقدری که بعدها وقتی ارومتر شدم و کمتر حرف میزدم همش غر میزدکه چرا اصلا حرف نمیزنی...چون خواهرم هیچوقت چیزیو برای مامانم تعریف نمیکرد...تا بالاخره کنار اومد با این مدلم...ولی حالا کلافه ام...وای خدایا خودت کمک کن تا این حالتای مزخرف من تموم بشه...اخه این چه موجودیه خلق کردی! منشی مطب هر سری منو میبینه گیر میده چرا شوهر نکردی؟دکتر باشه یا مهندس؟پولدار باشه؟جوون باشه؟و هزارتا سوال دیگه ازم میپرسه...اولش طبق معمول شروع کردم که ای بابا کی منو میخواد من هیچ خواستگار نداشتم بابا من وحشی ام پاچه پسرارو میگیرم...تا دفه اخر که باهاش مطب بودم انقدر گیر داد تا بالاخره چندتا از اتفاقات مسخره گذشته رو براش تعریف کردم تا دست از سرم برداشت...حالا دوباره چند وقت باید باهاش مطب باشم و حوصله ندارم دیگه هی بپرسه چی شد چی نشد...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۲۵
زیرزمینی

نظرات  (۶)

سلام
من اگه حرف نزنم می میرم واسه همین اگه کسی نباشه باهاش حرف بزنم منهم توی مغزم با افراد مختلف حرف می زنم ولی کلافه نمیشم.
من از قدیم خیلی رفیق باز بودم با همه زود صمیمی می شدم دایره دوستانم زیاد بود ولی بابای نیکان با رفتارهاش منو مجبور کرد عوض بشم البته اندازه یه اپسیلون بیشتر نتونست تاثیر بذاره.خودش اصلا اهل دوست و رفیق نیست منهم دیگه مجبور شدم تلفنی و نوشتاری و غیرحضوری با دوستام دوست باشم
من خیلی راحت اعتماد می کنم و تا به حال از اعتمادم ضربه نخوردم.از دوستانم بدی ندیدم.چه مجازی چه حقیقی.داشتن دوست یکی از بهترین نعمت های زندگی هست
به منشی مطب به چشم یه دوست نگاه کن و خیلی معمولی اما نه صمیمانه باهاش دوستی کن راحت تر می گذره
البته که خودت بهتر می دونی چه کار کنی
پاسخ:
سلام.خب من برام خیلی سخته پر حرف بشم.شما فکر کن مثل من خیلی کسی نزدیکت نباشه که بخوای باهاش حرف بزنی .خب زنگ زدن به این و اون یا اویزون این و اون شدن برای بقیه ازار دهنده میشه دیگه منشی مطبم خیلی بچه باحالیه ولی دیگه انقدر پرسیده بود کلافه شدم.البته خب دلیل پرسش هاش قابل درکه
اره
احساس اویزون شدن به این و اون خیلی بده.موافقم.منهم تا این حد راضی نیستم.تنها بمونم بهتره تا آویزون
پاسخ:
خب منم الان همینجوریم
سلام منم دقیقا همینم البته من سنم از شما بیشتره وتا حالا هیچ کی هم بهم علاقه مند نشده علتش هم اینه که خیلی زشتم.واقعا خسته شدم خیلی حس حقارت دارم هیچ کی تا حالا اصلا بهم علاقه مند نشده کاش اینقدر زشت نبودم
پاسخ:
خب ادم باید با خودش کنار بیاد و زندگیشو بپزیره.همه زندگیا مثل هم نیستن ولی همه ادمها زندگی میکنن.شاید کسی نیاد تو زندگیمون مثل بقیه ولی میتونیم خودمون زندگیه مفیدی داشته باشیم
منم چون هیچ دوستی ندارم مدام مجبورم با آدمای توی ذهنم حرف بزنم . ولی واقعا میترسم که یه روزی بیاد که نتونم چیزای توی ذهنمو از واقعیت بیرونی تمایز بدم و کارم به تیمارستان بکشه :(
شما که پزشکی خوندی حرف زدن با آدمای خیالی از اختلالات روانی نیست ؟
ممکنه یه روزی تبدیل بشه ؟
پاسخ:
من خودم اینو یبار پرسیدم و اینکه اینجور ادمها معمولا تو استرس اینکارو میکنن و خودشون متوجه این حالت هستن و نگرانن که دیوونه بشن.ولی اسکیزو نمیشن.نگران نباش
۲۶ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۴۰ فتل فتلیان
منم اصولا پر حرفم ولی کسی ندارم جز مادرم
ولی بجز مادرم فقط تو ذهنم روبا پردازی میکنم و با خودم حرف میزنم
پاسخ:
پس پدرتون چیه؟پسرا که پدر محرم اصرار مردونشونه
۲۸ مرداد ۹۷ ، ۰۹:۲۰ فتل فتلیان
راستش من با پدرم اونقدر راحت نیستم نمیدونم چرا خودمم دلم می خواد اما خوب راجت نیستم
درکل حرفامو برا جفتشون میگم حالا یه سری هامیمونه که فقط به مادرم میگم یه سری هام همیشه پیش خودم می مونه
پاسخ:
من فکر میکردم پسرا با پدرشون راحتترن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی