رمانتیک
يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۵۱ ب.ظ
همه ادم ها لحظه هایی توی زندگیشون دارن که شاید همون موقع خیلی رمانتیک و جذاب به نظر نیاد ولی بعدها حتما این لحظات رمانتیکن...
توی این سالها همیشه تو مسیر رفت و برگشتم به شهر غریب ادمهای زیادی رو میدیدم.و اتوبوس همیشه منبع هیجاناته که یکیشو اینجا تعریف میکنم...
یه مدت توی تمام مسیر های رفت و برگشتم توی صندلی مجاورم یه اقایی مینشست که همهمعیار های زیبایی منو داشت...قد بلند.چاق.دستاش پر انگشتر.پوست سفید.چشمای یکم روشن و موهای بلند لخت مشکی...والبته ظاهر خیلی مذهبی...انقدر این ادم برای من جذاب بود که تمام مدت داشتم تو اینه دیدیشم میزدم و یه دوساعتی که گذشت پیش خودم گفتم بابا بیخیال پسر به این خوشگلی به من چه اخه...پتو رو کشیدم سرم و خوابیدم...
از طریقه اشنایی و بقیه اتفاقات میگذرم و میرسم به روزی که نشسته بودیم روبروی هم و به رسم شهر غریب داشت حرفشو بهم میزد و حالا که من خودش و خونوادشو میشناختم خیلی قاطع گفتم نه
باورتون میشه مرد گنده جلوی اون همه ادم زد زیر گریه...مرد گنده گوله گوله اشک میریخت...اون لحظه من خیلی هول کردم که خاک برسرم چی شد و...هی میگفتم بیخیال بابا گریه نداره که...اصلا نمیدونستم چجوری جمعش کنم...میز بغلی که خانم و اقای جوونی بودن مات و مبهوت به ما نگاه میکردن
یه دفه یاد اون روز افتادم...شاید اگه اونموقع انقدر سخت نمیگرفتم صحنه کر کر خنده ای بود برای خودش...یا حداقل میتونستم رمانتیک برخورد کنم...ولی دیدین گاهی ادم دوست داشتن یکی رو با وجودی که همه نشونه های مثبت رو داره ولی نمیتونه باور کنه...منم اون موقع اون ادم هر کاری میکرد تو کتم نمیرفت پسر به این خوشگلی منت منو بکشه...هرچند بعدها با گانگستر بازی خودشو نشون دوتا دوستم دادم و هردو معتقد بودن که اصلا هم خوشگل نیس و من میگفتم انقدر برای من خوشگله که نمیتونم تو چشماش نگاه کنم چون ممکنه بپرم و ماچ کنم یا حداقل دستمو بکنم تو موهای خوشگلش...
خدایی الان که فکرشو میکنم چه کرکر خنده ای بوده
پارسال همین موقع ها عروسیش دعوت بودم...نشد برم و بعدها عکساشو دیدم...موهاشو کوتاه کرده بود و انگشتر دستش نبود کت و شلوارشم براش گشاد بود و خلاصه تو لباس دامادی که باید خوشگل تر میبود اصلا نبود...ولی نگم عروس چقدر خوشگل و خوش هیکل بود...انقدر که از حرص مردم...الانم روحم داره اینا رو مینویسه...
پی نوشت:با دید طنز بخونید
پی نوشت:حرفای متن قبلی واسه خودم پر از هیجان بود انقدر که تمام مدت بهش فکر میکردم تا نوشتمش و فکر میکردم خیلی کامنت بگیرم ولی انگار از نظر بقیه جالب نبود.کلا من همیشه احساسم به نوشته هام برعکس میشه
۹۷/۰۶/۱۱
اینایی که گفتی از نظر من ملاک زییایی نبودولی با تمام وجود می فهمم چی میگی اونجایی که گفتی نمیتونی تو چشماش نگاه کنی می پری تو بغلش ....
ملاک زیبایی من مثلا کم مویی رو واسه مرد نمی پسندم .
حالا عجیب تر واسه این که بدونی ملاک ها چقدر متعیره و چیزی که یکی عاشقشه واسه یکی ممکنه نفرت انگیز بشه : من عاشق موی سینه ی کسی هستم که دوستش دارم . جلوی لباسش سمت گردن به جای دکمه ,زیب می خوره (در حد 15_20 سانت) زیپ لباسشو تا بالا می کشه اما یه مثلث برعکس کوچولو از موهای سینه اش پیداست (مثلث برعکس شکل علامت حق تقدم) . من چند ماهه این بشررو میبینم هنوزم دلم ضعف میره چشمم میخوره به موهای سینه اش که از یقه اش زده بیرون , انقدر که دلم میخواد با تمام وجود بغلش کنم و لبم رو بکشم روی گردنش و سرمو بذارم روی سینه اش بوسه بارونش کنم و گازش بگیرم ! زجر می کشم هفته ای چند ده ساعت می بینمش و نمیتونم کارایی که دلم میخواد رو انجام بدم !! حتی الان هم دارم اینا رو می نویسم دلم غش میره
تو اولین و تنها کسی هستی که این راز رو باهات در میون گذاشتم از علایقم ! نمیدونم چرا شاید چون حس می کنم حس مشابه زیادداریم
پ.ن : این کامنت عمومیه :))