مست و مستانه
هنوز از در وارد نشده بود کامل...که پریدم و دستامو دور کمرش حلقه کردم و سرمو تو سینش فشار دادم...صدای اخش بلند شده. بود که مبهوت پرسید چی شده؟
گفتم هیچی
گفتمدختر سکته ام دادی چی شده
گفتم قبلنا که بغلت میکردم نمیپرسیدی چی شده
قاه قاه زد زیر خنده و گفت...عمه من بود میگفت میخوام محکم و مستقل باشم
گفتم نمیمیری بغلم کنی و بگی دوست دارم که
بازم خندید و گفت نمیگم چند ماه ولی حداقل یه ماه صبر میکردی
صدای خر خری از خودم دراوردم ...وبیشتر سرمو فرو دادم تو سینش
گفت باشه حداقل بیا بشینیم من خستم
ولش نکردم و باهم نشستیم...محکم فشارم داد و گفت...چقدر خوبه انقدر یکی ادمو بغل کنه...
هوز داشت میخندید...ولش کردم و گفتم چایی میخوری...
گفت نه همین بغل خوبه بعدشم قهوه
بلند شدم قهوه درست کنم دوتا...گفت کجا رفتی
گفتم عمه تو بود میگفت میخواد محکم و مستقل باشه؟
خندید و گفت به عمه من چکار داری؟
گفتم خوشبحالت که همیشه انقدر اروم و خونسردی...من عین احمقا همیشه و همه جا کم میارم
گفت نمیدونم چی بگم...نظر خودت چیه
گفتم نظرخودم اینه که قرصامو بخورم و انقدر چرت و پرت نگم
گفت...منم موافقم...البته با حشیش ماری جوانا اکس هم موافقم
گفتم اتفاقا منم با ا.ل.ک.ل موفقم
گفت خب خدا رو شکر اونو هنوز داریم...قهوه نذار تا بیار
بلند شد و دوتا پ.ی.ک و بطری و یه چیپس اورد...ریخت...گفت به سلامتی چرت و پرت گویی...گفتم سلامتی و تا ته سر کشیدم....
گفت انگار عمه من بود معده درد داشت...چیپس گذاشتم تو دهانم و بعدیو ریختم و گفتم نه فقط میخوام تاثیر قرصارو چند برابر کنم...دومی هم خوردم و تمام گلو و معدم سوخت و درد عذاب اوری اضافه کرد...نشستم کنارش و خزیدم زیر بغلش