روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

علامه دهر یا من بدترین رفیق دنیام

دوشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۷، ۰۱:۳۳ ب.ظ

فکر میکردم چرا همیشه ترشیده یه فحشه یا در برگیرنده یه سری صفات خاصه؟

شاید ترس از ناتوانی و تنهایی باعث میشه ادم این کارا رو بکنه یا اینجوری رفتار کنه...امروز به عنوان بدترین رفیق دنیا فهمیدم من همون دختر ترشیده ام که چشم ندارم شادی باهم بودن بقیه رو ببینم...هرچند تمام این روزها و سالها سعی کردم اول با خودم کنار بیام بعد با شرایطم و کم کم طرز فکرمو بهتر کنم...

امروز رفیق بعد از یک سال مردی رو که باهاش در ارتباطه نشونم داد...با توجه به چیزایی که رفیق ازش گفته و سعی کردم موقر در مقابلش باشم...مثلا رژ قرمز نزنم...شالم باز نباشه...باهاش دست ندم...جلوش حرف سیگار و مشروب و فحش ناموسی و غیر ناموسی ندم...باهیچی مخالفت نکنم...ودرباره رابطه و حرفایی که مخاطبش نیستم یا ربطی بهم نداره هیچ واکنشی نشون ندم...تمام این کارا با موفقیت انجام شد ولی...

ولی من یه پسر خیلی خوشگل و خیلی موقر و خیلی اگاه واسه دوستم میخواستم...ولی نبود...واسه همین وقتی یواشکی پرسید نظرت چیه نتونستم فوری بگم خوبه و اونم فهمید خیلی عالی نیست به نظرم ولی فرصتی نشد که بتونیم دوتایی حرف بزنیم

رفیق خیلی ادم بسازیه...با هر تفکری کنار میاد حرص نمیخوره نمیجنگه نمیخواد چیزی رو عوض بکنه...مثلا وقتی اون اقا گفت که ما تو بهداشت کارمون فقط مهر کردنه دوستم و من چیزی نگفتیم(این حرفیه که قبلا به دوستم زده بود و الان داشت برای ما تعریف میکرد)ومن میدونم اگه کسی این حرف رو به من بزنه که میخواد باهام وارد رابطه ای عاطفی و زناشویی بشه حتما بهش میگم یه ادم نفهمه که داره با این حرفش شان منو و تلاش و کارمو پایین میاره و مثل یه ادم بی سواد داره حرف میزنه...یا وقتی اون اقا گفت که خانم ها نباید رانندگی کنن چون زنن و جسارت رانندگی ندارن...اگه من جای دوستم بودم حتما خیلیخیلی بد جوابش میدادم و بهش میفهمیدونم انقدر بیشعور نباشه و یا حداقل چیزیو که فکر میکنه به زبون نیاره و یا حداقل تره منو جلوی یه غریبه اینجوری کوچیک نکنه...ولی خب دوست من خیلی این اقا رو دوست داره...

درصورتی که این اقا نقطه مقابل عشق اوله رفیقه و دقیقا من با نقطه مقابلشم مشکل داشتم ولی رفیق با هر دو مورد کنار میاد(توضیحش خیلی طولانیه بمونه برای بعد)

ولی واقعا من شدم همون دختر ترشیدهه...هرچند تو تمام این اتفاقا من هیچ اظهار نظری نکردم و هیچی نگفتم و بعدها هم حتما به رفیق نمیگم چون حقی ندارم ولی این همون چیزیه که ازش میترسیدم و داره کم کم اتفاق میوفته...اینکه به هیچی راضی نباشم اینکه خودمو علامه دهر بدونم و اینکه مردی که با دوستم یا خواهرم در ارتباطه رو دوست نداشته باشم

من کی انقدر خودخواه خودرای و ناسازگار شدم که خودم نفهمیدم؟یا بودم؟

پی نوشت:لاله خانم اصلا یه حس خوب وحشتناکی به نوشته ها نظرات و اسمتون دارم.کاش شما هم وب داشتی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۳۰
زیرزمینی

نظرات  (۸)

۳۰ مهر ۹۷ ، ۱۳:۳۹ کرگدنِ بنفش
برا چی باید مردی که با دوستت یا خواهرته رو خوشت بیاد لزوما ؟ :) 
نگران نباش ی روز یکی عین خودت پیدا میشه 
یه سری مسائل هستن مثل همین حرفهایی ک میزنن رانندگی و چ میدونم مهر زدن و ... خیلی ها کنار نمیان ...
اوناییم ک کنار میان باید دید چطور یه همچین زنگ خطرهایی رو نادیده میگیرن ! 
این حرفها قشنگ زنگ خطره 
امروز میگه رانندگی نکنن 
فردا میگه سرکارم نمیخواد بری با مدرک پزشکیت بشین پوشک بچه مهر کن ؛)
حست طبیعیه 
و ب نظر من اون نگاه اطرافیانته که کوره و غیر طبیعی 
هنوز برات پیش نیومده 
اما اگر احساس درگیر بشه تجربه میکنی که بدفرم کور میشی 
بعد گیر میفتی 
تقابل عقل و احساس 
بیچاره میشی 
مطمئن باش دوستت بعدا اعتراف میکنه که گیر افتاده 
پاسخ:
نباید خوشم بیاد لزوما.ولی بنظرت این اسمش رشک و حسد نیس؟تنگ نظری نیس؟چشم نداشتن خوشبختی بقیه رو دیدن نیس؟خدا میدونه بعد چی پیش میاد ولی تاحالا رفیق زندگی بدی نداشته.یه چیز دیگه چند درصد مردمی که میشناسیم اینجوری حرف میزنن یا رفتار میکنن؟؟من به جز مردهایی که شاید یکی یا دونفربیشتر نباشن تمام مردای که توی زندگیم دیدیم اینجوری حرف زدن و رفتار کردن.با کل دنیا که نمیشه جنگید.
جالبه گفتی پوشک بچه یه مثال جالبی زد گفت زن باید انقدر رانندگی بدونه که اگه بچش حالش بد شد بتونه تا شوهرش بیاد ببرش بیمارستان...و یه چیز دیگه که رفیق درمورد این اقا میگفت اینه که خیلی اهل فلسفه و عرفان و خیلی صوفی مسلکه
۳۰ مهر ۹۷ ، ۱۵:۵۸ کرگدنِ بنفش
والا من به این میگم خیر خواهی ! 
راستش اگر دوست صمیمیم باشه ، بهش چراغ قرمز ها رو گوشزد میکنم 
من همه ی مردهایی ک دیدم این نبودن واقعا ، واقعا مردهای زیادین که برای زن نهایت احترام رو قائلن و اون رو روی تخم چشمشون میذارن... 
سرت بذار از کتاب متاب بیاد بیرون بری تخصص یه شهر خوب یه سانتر خوب محیطت تغییر کنه ، ادمهای اطرافت جدید شن ... میبینیشون... 
به نظرم رفیقت چشاش کور شده 
صوفی مسلک اینجوری زن رو بکوبونه ؟ 
به نظر میاد شو آف باشه تا صوفی مسلکی واقعی :) 
من خودم از یکی خوشم اومده بود رفیقم با حفظ حدود آگاهم کرد ...
خودم تک تک بدی های طرف و چراغ قرمز هاش رو میدونستم هااااا ! ولی باز داشتم خر میشدم...
سوقش بده سمت یه مشاور ... یه نفر سومی که خارج از نگاه رفاقت و ... باشه... بهش چراغ قرمزها رو یادآوری کن... 

پاسخ:
والا این چیزا رو بهش گفتم از قبل ولی خب اون مثل من فکر نمیکنه.فکر نمیکنه اینا حرفای بدیه و نمیدونم ما اینجور حرفا رو زیاد میشنویم مثلا بابای همین دوستمم همینجوری حرف میزنه.نمیدونم شاید مردهای شهر و استان زادگاه ما اینجورین کلا.خب مشاور هم رفتن مشکلی نداشتن .ولی من نمیدونم کلا این حرفا به نظرش چیزای بدی نیست ممکنه اصلا به مشاور نگفته باشه.نمیدونم شایدم به قول شما شواف باشه تا فلسفه.نمیدونم.فعلا که مشکلات سر راهشون زیاده
علف باید به دهن بزی شیرین بیاد خودش انتخاب کرده حالا از سر تنهایی و ترس از اینکه دیگه کسی دوروبرش نیاد یا عشق ! 
ولی من بشخصه ترجیح میدم همون دختر ترشیده تنها باشم تا اینکه با یه آدم بی فرهنگ که تو افکار دوره ی بوق مونده حتی همکلام بشم , خیلی خوبه که تونستی در برابر این حرفا بخصوص اون قسمت که گفت کارتون مهر کردنه سکوت کنی من فمینیست نیستم ولی در برابر این همه کوته فکری هم نمیتونم کوتاه بیام ! 



پاسخ:
خب به قول شما به دهن بزی شیرین اومده بود و من نمیتونستم دیگه حرفی بزنم.تازه یه چیزی میگفتم فردا اینا عروسی میکردن اقاهه میگفت با این دوستت نباید رفت و امد کنی و میشد قوز بالا قوز.ولی مرسی که طرز فکرتو گفتی حداقل میدونم که الان من غیر عادی نیستم
الان منونفهمیدم چه ربطی به ترشیدگی داشت؟
خوب تو حق داشتی این آدم رو نپسندی! 
یه رفتارهایی رو آدم از مثلا یه مغازه دار عجیب نمیدونه ولی همون رو از یه پزشک انتظار نداره. 
نوع شخصیت و جایگاه آدم ها در نوع قضاوت ما نسبت به شخصیتشون تاثیرگذاره. 
تو با تعریف هایی که از اون آقا شنیده بودی چیزی نامتعارف دیدی که نپسندیدی این ربطی به ترشیدگی نداره.
دوستت از اون دست آدم هاییه که در رابطه غرق میشه و دیگه طرف رو نمیتونه تحلیل کنه و همونجور که هست میپذیره. همه اینطوری نیستند.
پاسخ:
میدونی اخه این رفیق من با همه جور ادمی کنار میاد.یعنی هیچوقت نمیگه فلانی حرف بدی زد کار بدی کرد.مثل من نیس حرص بخوره.میگه حالا یه چرت و پرتی گفت.ادمای زندگیش خیلی خیلی بیشتر از من بوده.روابطش عادی تر از من بوده.و من فکر کردم که شاید این علم مخالفت من با این رفتارا بخاطر تنها بودنم یا حساسیت زیادم باشه.ولی کامنتایی که اینجا گرفتم و با خواهرم که حرف زدم دیدم که انگار من خیلیم غیر طبیعی رفتار نکردم.رفیق رو خیلی دوست دارم.امیدوارم درست انتخاب کنه و همیشه خوشبخت باشه
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

حرفایی که درباره ی خودت زدی اصلا برازنده ات نیست.

اتفاقا من همشهری هات رو (خیلی هاشون که تو شهرما هستند  رو می شناسم) خیلی هاشون نگاهشون به زن خیلی هم عالیه.

و از هم استانی هاتون هم که ما باهاشون رفت و آمد داریم (از شهر ما به شهر اونا و بالعکس،از وقتی به ****** *** *** بودن تو شهر ما) بسیار بسیار با فرهنگ و متشخص هستند و به خانم ها بها میدن.

اونوقت ها که کوچولو بودم بغلی بودم کلاس اول و دوم ابتدایی رحیم اینا از همون شهر خونه ما بودن و خواهرش فرخنده همش برای ما خواهرا لباس می دوخت و من که هنوز آدم بودم همش بغل رحیم بودم.

بعدها که رحیم زود ازدواج کرد خانومش هم خیلی خوبه و اتفاقا همسن منه.اون هم بچه بود با رحیم ازدواج کرد.بامزه هر وقت همدیگه رو ببینیم به شوهرم میگه حسین آقا طیبه خانوم تو بغل من بزرگ شده و شوهر منم فقط می خنده

دوستت به نظر من انتخابش رو کرده و هرکاری کنی از حرفش برنمی گرده .زیاد خودت رو درگیر نکن.فقط امیدوار باش بتونه شوهرش رو تغییر بده یا شوهرش در اثر رفت و آمد با دوستت و دوستان و فامیل دوستت خودش خودبخود تغییر کنه

پاسخ:
طیبه جون مرسی که نظرتو گفتی جهت لو نرفتن شهر اون یه تیکه از کامنتتو پاک کردم.قصه زندگی رفیق هم طولانیه و من فکر میکنم بزرگترین دلیل بدبختیش پدرشه.چون این دختر همه چی تمومه و لایق بهترین ادم دنیاس نه حتی شهر ما یا ایران.انقدر ادم خوبیه.ولی خب شرایط زندگیش طرز فکرش و هزارتا چیز دیگه اونو به این سمت سوق داده وامیدوارم همیشه و همیشه شاد و خوشحال باشه.
شما هم فقط به این بابای نیکان بیچاره ظلم میکنی فقط.من اگه جای بابای نیکان بودم یه کاری بات میکردم که نمیشه اینجا گفت...خخخ.راستی من از همون بچگی متنفر بودم که یه جنس مذکر بغلم کنه.فقط پسرم خاله ام رو دوس داشتم اونم چون خیلی سفید بود و به نظر من خوشگل ترین مردی بود که میشناختم.بعدم بغل میکرد ولی بوسم نمیکرد.چون ریش مردا همیشه اذیتم میکرد
یه کامنت مفصل نوشتم برات پاک شد :///
 
پاسخ:
چراا؟؟؟دوباره بنویس.ماشالات باشه تو وب خودت که جدیدا هیچی نمینویسی
سلام اول که تشکر ویژه به خاطر لطفی که به من دارین نمیدونین چقدر ذوق کردم.بعدش هم که اینایی که شما نوشتین که حسادت نیست اصلا.اتفاقا شما بس که رفیق رو دوست دارین براش ارزوی یک ادم خیلی خوب رو داشتین اینکه نشانه نهایت دوست داشتنه.متاسفانه مردای ایرانی اکثرا حالا اکثرا هم نه ولی بالاخره تعداد زیادیشون حتی اگه اخر روشنفکری هم باشن بازم تفکرات سنتی دارن یا شایدم به خاطر علاقه ونگرانی زیاد دلشون نمیخواد خانمشون زیاد سختی بکشه ورانندگی کنه ترجیح میدن بیشتر زن زندگی وخونه باشه.اتفاقا بعضی خانما با این مساله مشکلی ندارن خیلی هم خوششون میاد مثلا یکی ازدوستای من همیشه میگفت از خدا میخواد شوهرش بهش بگه کار نکن وخرج زندگی رو هم شوهرش بده.ولی منم تفکراتم مثل شماست.تازه شما که هیچی هم جلوی دوستتون و اون اقا نگفتین.به نظر من که اصلا حسادت نبود اتفاقا کاملا برعکس نشون می داد که شما اصلا ادم حسودی نیستین بلکه همش بهترینها رو برای دوستتون میخواین.دل به دل راه داره منم وبلاگتون رو که خوندم خیلی به نوشته هاتون علاقه مند شدم همون دغدغه های اشنای خودم بود 
پاسخ:
سلام.اتفاقا دیروز بابام حرف یکی از متخصصای اطفال اینجا رو میزد هی بهم میگفتن اطفال خیلی استرس داره تو نمیتونی بری که یاد تو افتادم.نمیدونم دیگه والا
دوستمم دیروز زندگ زد و گفت بعدش که من ازشون جدا شدم چی شده.وچه حرفایی زدن حالا میام و اونم مینویسم.اینجا که نوشتم و. دوستان نظرشونو گفتن خیلی اروم شدم و دیگه حس بدی به خودم ندارم.مرسی که سر زدی
چرابابا وبم که اپ شده 
پاسخ:
بله بله خوندم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی