روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

6دی

پنجشنبه, ۶ دی ۱۳۹۷، ۰۸:۰۶ ق.ظ

توی اکثر خوابایی که درباره تهران میبینم همیشه با یه نفر یه جایی قرار دارم و اون یه نفر نمیاد و من تنها و ناراحت به راهم ادامه میدم...همیشه هم وقتی نمیاد راهمو کج میکنم سمت کوه...دیشبم خواب میدیدم دوستم بهم میگه بیا خیابان جمهوری دم هایپر می(اصلا نمیدونم جمهوری داره تهران یا نه هایپر می داره یا نه)بعد من تو کلی شلوغی میرم اونجا و اون نمیاد...بعد تو خوابم از شهر غریب با رفیق راه افاده بودیم رفته بودیم تهران...رفیق ازم خواسته بود برم پیشش تا خواستگار دومشو ببینم که خیلی خفن طوره ولی به رفیق گفته باید حجاب کنی...پسره خیلی خوشگل و جذاب بود...بعد به من میگفت من از رفیق خوشم میاد چون وقتی رابطه اش بهم خورد یک سال با کسی نبود بعد من همونجور با بدبینی نگاهش میکردم که یهو یه خانم بچه بغل حامله رسید و مرده رو گرفت زدن که این دوتا توله مال توان حالا زن دومم میخوای بگیری(اینجاش مثل فیلم ترکی شده بود)بعد یهو مرده چاقو دراورد چاقو خورد به شکم زنه بعد من اون وسط دستگاه فشار اوردم فشار خانمه رو گرفتم 6.5بودرفتم سرم براش بیایم وصل کنم بابام داد زد نرمال سالین نه حامله است رینگر بیار بعد همونجور که داشتم یه سرم یه لیتری میاوردم دوباره سرم داد زد که این خودش فشار خونیه تو میخوای یه لیتر مایع بهش بدی؟نیم لیتری بیار(اخه دیشب خواهرم گفت بچه 4 ماهه اش داره دندون درمیاره و توی کتابای ما و کتابای داداشم نوشته دندون زیر6 ماه باید ارجاع بشه اطفال بعد خواهرم بچه اشو برده بود دکتر اونجا گفته بودن نه طور نیست بعد بابام جلو کل خونواده خواهرم و خودمون منو قهوه ای کرد که بیسوادی و فقط ادعا داری😂بعد جالبترش اونجا بود که تو کتاب ما فقط نوشته ارجاع بشه چون ممکنه از نظر بیماری های ژنتیکی بررسی بخواد من ادعایی نکرده بودم فقط گفته بودم از دکترش بپرسید...خلاصه که کلا جلوی داماد بابام شرفم رو برباد داد...یعنی من فوق تخصصم بگیرم مطمینم بابام میگه بیسوادی)(دیشب داشتم با رفیق یه ساعت حرف میزدم و از بدبختیاش میگفت بعد من بدبختیامو با خنده گفتم انقدر خندیدیم که مردیم...بعد اومدم همون بدبختیای خنده دارمو برای مامانم گفتم انقدر بهم چشم غره رفت گفت خاک برسرت با این انتخابای زندگیت...گفتم خب چکار کنم زندگی منم این شکلی بود دیگه)

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۷/۱۰/۰۶
زیرزمینی

نظرات  (۳)

تهران هم جمهوری داره هم هایپرمی ولی هایپرمیش تو جمهوریش نیست :دی
پاسخ:
ممنون از راهنمایی مفیدت😀
از خواب هات که می نویسی دلم میخوادبا دمپایی ابری خیس بزنمت 😜
پاسخ:
چرا؟ننویسم؟

اگه برای دوستتم با همین لحنی که اینجا مینویسی از بدبختیات گفتی خب حق داره بخنده...بامزه مینویسی...

در مورد تهران هم بگم بله هم خیابان جمهوری داره هم هایپر می

پاسخ:
اووووف نمیدونی تازه اونجا خنده دار تر تعریف کردم که دوتایی مردیم از خنده
ولی یکی از دوستان گفت هایپر می توی جمهوری نیس
اصلا نمیدونم جمهوری کجای تهرانه
من فقط تونل نوابو بلدم خوشگله با میدون ارژانتین که از اتوبوس پیاده میشدم...تازه اونم بذارنم همونجا میفهمم اونجاس وگرنه نمیتونم ب م و بیام

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی