روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

خود شناسی

دوشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۴۸ ق.ظ

چند سالی هست که دیگه برام مهم نیست خیلی که اطرافیانم بگن اخلاقم بده...خب من تقریبا از وقتی که بچه بودم کم و بیش میشنیدم که بهم میگفتن بداخلاقم و بهتره اخلاقمو درست کنمِِ...ولی بعد ها سعی کردم با خودم کنار بیام و خودمو با این اخلاق بدم بپذیرم...کم کم سعی کردم خودمو جای طرف مقابلم بذارم و قبول کنم که بعضی رفتارام بدن..ولی خب ادم یه سری چیزا رو نمیتونه عوض کنه...مثلا من ادم فول استرسی هستم و همین خیلی باعث میشه کم حوصله و کم طاقت باشم یا خیلی حرص بخورم..خب ذاتمه نمیتونم عوضش کنم که...یعنی سعی کردم ولیخب خیلیش عوض نشد

خیلیم ادم حسودی هستم...مثلا یه کسی به یه جایی برسه که میدونم حقش نیس خیلی حرص میخورم...حقشم باشه و ولی من با همون تلاش به همون جا نرسم بازم خیلی حرص میخورم...ولی خب حسودیم این شکلیه که مثلا تو اینستا اکسپتش نمیکنم...یا مثلا عکساشو لایک نمیکنم ...کلا خودم با خودم حسودی میکنم و طرفم تا حالا پیش نیومده بفهمه و هیچ وقتم به کسی اسیبی نرسوندم ولی خب ممکنه تو دلم فحشش بدم...مثلا تو کوچمون یه ماشین بی ام و هست من هروقت میبینمش فحشش میدم تو دلم

یه چیز جالب دیگه هم اینکه من عشق میکنم به ادمای بزرگتر از خودم بگم پسرم یا دخترم...مخصوصا اگه مریضم باشن....ذوق مرگ میشم به یه ادم سی یا چهل ساله بگم دخترم یا پسرم...دقیقا همون قدری که وقتی بچه ای میاد پیشم باهاش بچگونه حرف میزنم

اینکه من ادم خوبی هستم یا بدی رو نمیدونم شایدم میدونم ولی خیلی جاهاشو نمیتونم عوض کنم...ولی سعی میکنم ادم ها رو دوست داشته باشم...خواستم بهتون بگم منو همینجوری دوسم داشته باشین...با همین اخلاق سگم...سگا هم گاهی گناه دارن خب...باید بغلشون کرد و دوستشون داشت

راستی نگفته بودم تو ترکم برای عادت بغلی بودن و وابسته بودنم...دارم سعی میکنم تنهاییاز پس خودم بر بیام و با ترسهام مقابله کنم...نزدیک ترینش همین سفر تهران...چون من واقعا از تهران میترسم

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۸/۰۱/۲۶
زیرزمینی

نظرات  (۶)

سلااااام
چقدحسودیتون باحاله(((:
واسه منم دعاکنین به اون چیزی که همیشه میخواستم برسم🙏🏻
پاسخ:
سلام.من باحال رو مثبت معنی کردم..ایشالا بههرچی میخواید برسید
درخواست رمز می کنم
پاسخ:
برات فرستادم عزیز دل
خب همینی که هست ، منم استرسم زیاده و زود جوش میارم ولی بعدش مثل چی پشیمون می شم :))
ما تورو با همین اخلاق سگی دوست داریم :)))
پاسخ:
دست شما درد نکنه
رمزو برات کامنت کردم وبت اگه نرسید بگو میل کنم
سلام، من خواننده خاموشتونم...تا حالا نظری ندادم وبلاگیم ندارم و خیلی خبر ندارم از قوانینش و اینا،،،بی ادبی نباشه ولی اگر به منم رمز بدین ممنون میشم.. البته حدس میزنم فقط واسه دوستای قدیمیتون باشه
پاسخ:
سلام ببخشید رمز و به اشناها میدم به دلیل مسایل امنیتی😜میخوام یه نفر که اشناس نخونه منو
اهان :)
پاسخ:
ببخشید
سلام.مطالبتون رو خوندم.جالب بودن.منم دوست دارم پزشک بشم یه پزشک درجه یک. ولی بعضی وقتا هیچ انگیزه ای ندارم و وسوسه میشم که تسلیم بشم اما به خودم میگم اگه پزشک نشم کار دیگه ای هم نیست که دلم بخواد انجام بدم. وضعیت مالیم خوبه الان استخدام آموزش پرورش هستم و ماهیانه حقوق میگیرم اما پول چیزی نیست که منو ارضاء کنه. هنوز ۲۱ سالمه دوست ندارم عمرم به سادگی و همینجوری بگذره دوست دارم یه کاری کنم. به جراحی مغز علاقه دارم فیلم عمل های مغز رو دیدم خیلی جذابن. بعضی وقتا دلم میخواد صبح که از خواب بیدار میشم یهویی دکتر شده باشم. اگه دوست داشتین به ایمیل من پیغام بدین.
راستی میشه ساعت کاری یک پزشک رو بگین؟
پاسخ:
سلام.امیدوارم هرچی خیره براتون پیش بیاد.پزشکا که ساعت کاری ندارن.همیشه 24 ساعته تو بیمارستانا دکتر هست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی