روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

دوستت دارم

جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۱۳ ب.ظ

جوون تر که بودم خیلی سعی میکردم از خودم ادم بهتری بسازم و شاد باشمو بیشتر کتاب بخونم...یه کتاب کچیک داشتم از دکتر شریعتی که یه سری از متن های شعر مانند(شاید کاملا شعر بود یادم نیس)نوشته بود...بعد یه متن طولانی داشت که من خیلی دوسش داشتم...عنوانش این بود که دوستت دارم هایت را نگه میداری برای روز مبادا...نضمونشم این بود که ادم توی جوونی برای پیدا کردن عشقی که واقعی باشه تلاش میکنه و سعی میکنه که دوستت دارم هاشو برای هر کسی حروم نکنه...کم کم وقتی سنش میره بالا یاد میگیره خیلی راحت هرچیزیو که دوست داشت بگه دوست دارم...دختری که زیبا میرقصه ...مردی که از عقیده مشترک میگه...کسی که از کتابی حرف میزنه و خلاصه همه چی...متنش خیلی برای من جالب بود بارها خوندمش و بعدش سعی کردم دیگه این کارو نکنم و هرچی رو دوست داشتم راحت به زبون بیارم...خیلیم موفق بودم...ولی خب کم کم کمتر شد...الانم هست ولی کمتر میگم...

حالا همه اینا رو گفتم تا درباره بغل کردن بگم...من عاشق بغل کردن و بغل شدنم و این یه حس عالی بهم میده...دوستامو خیلی زیاد بغل میکنم و عاشق روبوسی کردنم...حس خوبی معمولا بهم میده...ولی سالها منتظر یه اغوش گرم مردانه بودم که بیاد و عاشقانه همیشه بغلم کنه...کم کم به این نتیجه رسیدم که این شاید بزرگترین نقطه ضعفمه...که من دوست دارم در سختی ها در اغوش کشیده بشم ولی کسی وجود نداره...واسه همین سعی کردم این خواسته رو از سر خودم بندازم و دیگه تو سختیا به این فکر نکنم که چقدر دلم میخواد الان یکی کنارم باشه و بغلم کنه...چند وقت پیش داشتم وبمو میخوندم و فهمیدم خیلی موفق بودم...حالا حتی تو خیالمم دیگه نیازی نیس کسی بغلم کنه و فکر میکنم دارم قوی میشم...بغل شدن بوسیده شدن دوست داشته شدن و دوست داشتن همه چیزای خوبین...ولی وقتی به هردلیلی کسی تو زندگی ادم نیست ادم باید به قوی بودن ادامه بده

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۸/۰۱/۳۰
زیرزمینی

نظرات  (۵)

درسته باید قوی باشیم رفیق! ولی منم بغل دوست، خیلی دوست :-))))
پاسخ:
بله قوی باشیم رفیق
ولی من از همون اولشم از بغل شدن و بغل گرفتن بدم میومد ، البته این زیادم خوب نیست چون گاهی وقات که به کسانی که دوستشون دارم ( پدرم و مادرم ) نگاه میکنم میگم من چقدر دیگه پیششون هستم یا چقدر دیگه اینارو برای خودم دارم چرا نمیتونم چفت بغلشون کنم و ببوسمشون ! 
پاسخ:
خب کلا با پدر مادرا سخته ...یعنی ما رو یه جوری بار نیوردن که دوست داشتن هامون رو نشون بدیم...منم دوست داشتم بغلشون کنم ولی روم نمیشه
بغل مردونه خیلی خوبه لعنتی !
خیلی هم اعتیاد اوره :|

پاسخ:
بلا شدیا😂

من مامانمو بغل میکردم

ولی بابامو زیاد نه

تا میتونستم میبوسیدمشون صورت و دستهاشونو

کف پای مادرمو میبوسیدم ولی الان یه ساله که فقط مجبورم سنگ مزارشونو ببوسم...

اینا رو نوشتم که بگم خودتو محروم نکن اگر چه اون بغل مردانه فعلا نیست ولی امنیت اغوش پدر و عشق اغوش مادر رو از دست نده

فرصتها واقعا مثل ابر میگذره از دستشون نده

از همین امروز شروع کن اونقدر ببوس و ببوی و در اغوششون بگیر که وجودت سرشار بشه از عشقشون...

پاسخ:
متاسفم...امیدوارم غم اخرتون باشه
کامنتت خیلی خوب و قشنگ بود...حتما تلاشمومیکنم

بعضی از آدم ها
با رفتنشان درسی به ما می دهند
که اگر می ماندند، هرگز آن را نمی آموختیم !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی