روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

افتخار

دوشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۱۹ ق.ظ

دیشب کلی به خودم افتخار کردم...با جنبه های جدیدی از زندگیم اشنا شدم که باعث شد بفهمم قبولی من تو یه رشته ماژور تو شهر زادگاه به هرچیزی ربط داشته باشه به هوش و استعدادم ربط نداره...فهمیدم تو کشورم خیلی راحت میشه دانشجو بهترین رشته تو بهترین شهرا شد...حتی تخصص و فوق تخصصی که با جون ادما در ارتباطه...میشه راحتتر بیشرین حقوق رو داشته باشی...وهمه اینها هیچ ربطی به وجود خودت نداره...همه ربط به پ.ا.ر.ت.ی که داره داره...لازم نیس حتی در حد وزیر و وکیل هم باشه...با پ.ا.رپ.ا.ر.ت.ی.های خیلی ریز تر از این میشه به بهترین جاها رسید...مشیه از بهترین کشورا پذیرش برای اقامت تحصیل یا کار گرفت...درست کردن یه رزومه قلابی مورد تایید اروپا یا امریکا هم کاری نداره...دیشب به خودم افتخار کردم که میتونستم همین الان یه راه مستقیم و راحت به فوق تخصص انتخاب کنم ولی نکردم...حاضر نشدم یکباری که زندگی میکنم رو به دروع و ریا بگذرونم...در ظاهر چیزی باشم که در باطن نیستم...دیشب خیلی خیلی به خودم افتخار کردم...

خدا جون ممنونم که این مدت اتفاقات عجیبی رو سر راهم قرار دادی...هنوزم نمیدونم خدایی هست یا نه ولی من دوس دارم باشه...نمیدونم عادله یا نه...ولی دوست دارم باشه...دوست دارم اون دنیا از کسایی که حق ادمارو خوردن نگذره...یکیش خودمم وقتی برای طرحم افتادم شهری نزدیک خونه...اون موقع انتخاب باید میکردم که ظالم باشم یا مظلوم و هیچ حد درستی این وسط وجود نداشت...من یا با پ.اپ.ا.ر.ت.ی شهرای نزدیک میوفتادم...یا بدون اون و بدون عشوه و بدون استفاده ابزاری از جنسیتم شهرای خیلی دور ...خدا جونم...باش...حق ادمارو بگیر

موافقین ۱ مخالفین ۱ ۹۸/۰۴/۰۳
زیرزمینی

نظرات  (۲)

دیشب چه اتفاقی افتاده بود دقیقا؟! یه ذره بازتر میکردی موضوع رو عزیزم 🙄 ببین تو دنیا بگو ولی من همچنان اعتقاد دارم که با سه پ تو این مملکت کارت راه میوفته ( پول،. پارتی، پرویی) یعنی اگه تو آدم باهوش و درس خون و با استعدادی هم داشته باشی این وسط باید یه نمه هم رودارو پرو باشی تا بتونی کارت رو جلو ببری. 
پاسخ:
من کاملا با نظرت موافقم...و بنظرم اون سه پ تو این مملکت اصلا چیز بدی نیستن و حتی لازمن...ولی یه وقتایی ادم میگه تا کجا میتونم پا بذارم رو خودم؟واسه یبار زندگی کردن ادم زیادم نمیتونه پا بذاره رو فکر خودش و عقیده اش و وجدانش...من میگم بی وجدانی هم باید ته داشته باشه...دورویی و دورغ باید ته داشته باشه
منم دوست دارم بدونم خدایی هست یانه
اگه هست ازش بپرسم چرا من با وجود همه تلاشام و درس خوندنام ب چیزی ک میخوام نمیرسم؟من برای رسیدن بهش از همه چی زندگی گذشتم و به خودم سختی دادم و بابتش ناراحت نیستم ،ناراحتیم از نرسیدنه
خسته شدم بس که شنیدم شاید مصلحتت در اینه
خسته شدم بس که شنیدم پزشکی اون چیزی ک تو فکر میکنی نیست خیلی سخته
خسته شدم بس که گفتن چند سال دیگه یادت میره و فراموش میکنی
من اگه میخواستم فراموش کنم 4سال کنکور نمیدادم

اصلا پزشکی بد،پزشکی مزخرف ولی من میخواستمش و بهش نرسیدم،حسرتش تا همیشه به دلم میمونه و این شکست رو فراموش نمیکنم
----------
خانم دکتر چند ماهی هست وبلاگتون رو میخونم
میدونم نظری ک نوشتم ربطی ب پست شما نداره
ولی دلم گرفته بود و میخواستم با یکی حرف بزنم


پاسخ:
سلام...حرفتو دقیقا میفهمم...میدونم چی میگی...نرسیدن سخته...ولی یه جاهایی ادم وجود خدا رو میبینه....هرچقدر این دنیا نا عادلانه باشه...میدونم هیچ حرفی تسکین دهنده نیس

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی