روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

اخرین سفر

شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۸، ۰۱:۰۱ ق.ظ

این سفر اخری رو دارم کاملا زمینی تجربه میکنم...مثل دوران دانشجویی...خیلی برام نوستالژیک و جذابه...سفرم خیلی بد داره پیش میره به علت گرونی بلیط هواپیما سفر زمینی انتخاب شد...بعد که رسیدم شهر غریب معلوم شد جشن چند روز عقب افتاده و من نمیرسم بهش ...بعد که خواهر خواستگار نسبتا محترم زنگ زد...گرمای هوا خیلی برام ازار دهنده بود...کارای اداریم طول کشید...تو این شهر به این بزرگی یه دفتر خدمات پستی پسدا نمیشد...دوستم که مدارکشو برام فرستاده بود نصفه بود و کلی اذیت و عصبی شدم...بعد داداش مغموم بود بعد از امتحان تخصص ...رفتم امامزاده نشستم یه ساعت گریه کردم...کلی تو کارای جشن کمک کردم...حالا دارم میرم برسم تهران...مسیر اتوبوس رو از شهر غریب به تهرانو خیلی دوس دارم...ولی فکر کردن زیاد تو ماشینایی که راننده نیستم وجود داره...فکر و خیال....دلم برای خرگوشم خیلی تنگ شده...کلی با مامان بابا سر سفر و خواستگار بحثم شد...و ادامه سفر با داداش ترسناکه...باید اصلا پارو دمش نذارم...دفه اخری که با هم سفربودیم با وجودی که انقدر اوضاع قاراشمیش نبود دعوای سختی کردیم...و حالا که هرچی گفت نباید جواب بدم...و فردا قراره دوست قدیمی رو ببینم...اینبار هم احتمالا میره تا چند سال دیگه...توی این دیدار اخر خیلی استرس دارم...دفه اخری خیلی گیر کردیم به هم...کاش سفرم به سمت خوبی بره

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۰۸
زیرزمینی

نظرات  (۱)

از مسیر لذت ببر، الان اتوبوس هام مثل اتوبوس‌های قدیم نیستن عزیزم☺️ به قول خودت یه تجربه جدید. ببین من سابقه داشتم که از سر گربه تا ماتحت گربه سوار اتوبوس بودم و موقع پیاده شدن قالب صندلی درومده بودم 😄 عزیزم سربه سر داداشم نزار دیگه ناراحت میشم از دستت 😄 براش چایی بریز،. میوه پوست بکن، بزار موسیقی مورد علاقه اون پخش بشه اگه خیلییی رفت رو اعصابت و قدر محبتتو ندونست از پنجره ماشین پرتش کن بیرون، والا! سمت ماهم اومدی خوشحال میشم ببینمت😊
پاسخ:
سفر ارومی داشتم ولی من یهو ترکیدم اون وسط

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی