نفر اول
همکلاسی نفر اول دختری متولد ۶۸ و از مازندرانه...خب من خودم مازندران زدم ولی قبول نشدم ولی این خودش میگه ترجیحش اینجا بوده دوره عمومی هم از خونواده دور بوده...یه دختر جدی و مصمم که سرع هم قاطی میکنه ظهر تا خونش رسوندمش...از ظهر تا حالا تو فکرشم که خوش بحالش کاش منم خونه داشتم کاش منم یه شهر دیگه و وقتی گفت حتما پیشم بیا کلی خوشحال شدم...شاید اون تعارف کرده ولی من کلی استقبال کردم
خواب دیدنام شروع شده که استاد داشتیم دوره جی پی که خیلی داف بود...استاد اطفالمون بود روز اولی که توی دوره استیجری دیدیمش نصف دخترا عاشقشش شدن...یه اقای قد بلند موهای سفید صورت اصلاح کرده مرتب بلوز مردونه ابی یه شلوار کتونی ابی اسمونی با کالج پوشیده بود اما فوق العاده بداخلاق و جدی و سختگیر...کلی منو تو اون دوره دعوا و توبیخ و اخراج از بخش و غیره کرد بماند...از همون دوره من هی خواب میدیم این میاد به من میگه من عاشقتم...خلاصه کلی خنده دار همیشه اینو به هم خونم میگفتم و کلی با هم میخندیدیم...حالا هم دوباره همون خوابو میبینم هی به همخونه میگم من اصلا ضمیر ناخوداگاهم میخواد که زن این بشم...بعد یه زنی داشت از خودش صد برابر دافتر...خوشگل و جوون
امروز دخترای متاهل کلاس میخواستن منو شوهر بدن و من از ارتوپدیا پسندیدم...خلاصه انقدر مسخره بازی سر کلاس دراوردیم و خندیدیم که حد نداشت
اول مهرتون مبارک خانم دکتر :)