روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

مادر

دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۳۲ ب.ظ

دیروز یهمریض داشتیم که یه خانم 60 و خرده ای ساله بود که با کاهش سطح هوشیاری اومده بود ولی فردا صبحش که اومدم و دیدمش دیگه کاهش سطح هوشیاری نداشت و خانم جوونی که همراهش بود مسگفت که مادرش چند روزی دفع داشته که نمیتونسته دفع کنه چون درد داشته و شروع کرده بودن بهش ملین با مقدار زیاد دادن ...حالا مریض افتاده بود روی اسهال شدید طوری که بی اختیار شده بود...صبح که من ساعت 6 رسیدم جیغ میزد و کسی همراهش نبود و میخواست کسی زیر پاشو عوض کنه و میگفت از 4 صبح خودشو کثیف کرده ...به پرستار گفتم پرستارم به کمکی گفت ولی کمکی نیومد زیر پاشو تمییز که تا 10 که دختر مریض اومد...فکر کنید یه زن از ساعت 4 صبح تا 10 صبح توی مدفوع خودش غرق شده بود...مریض با یکم سرمی که گرفت الکترولیت های خونش اصلاح شده بود و دیگه از ما کاری نداشت و شبش بچه های کشیک مرخصش کرده بودن ولی هرچی تماس میگیرن با پسر و دخترش نمیان که ببرنش و مسگن که تا صبح بمونه...از 12 شب مریض شروع میکنه به بی قراری و 3 صبح سکته میکنه و ارست قلبی تنفسی که زود سی پی ار میشه و برمیگرده...و باز که ما صبح دیدیمش مریض سرحال و هوشیار دیشبمون اینتوبه شده بود...اینتوبه لوله ایه که داخل نای میکنن و خیلی درد ناکه و مریض باید بیهوش بشه وگرنه درد شدیدی میکشه...صبح که من رفتم برای ویزیتش مریض هوشیار بود...تا استاد بیاد همونجور اینتوبه وصل به دستگاه و هوشیار بود...خلاصه یکم صبر کردیم که مطمین بشیم و اکستوبه شد...ولی نگاهش پر از درد بود

دردی که نمیدوننم شاید جسمی بود شاید هم بی وفایی فرزندانش ازارش میداد...شایدم واقعا مادر بدی بوده که بچه هاش نمیخواستن بیان دنبالش...ولی درد داره یه ادم انقدر عذاب بکشه...درد داره که ما درمان میکنیم مریضو ولی یه کمکی نیست که زیر پای مریضو تمییز کنه...درد داره که ادم ها اینجا باید با درد و تنهایی بمیرن...دردداره...درد ....درد ...درد...کاش کسی پیدا میشد تا این سیستم مریضو درست کنه...کاش بیشتر به سلامتیمون فکر میکردیم نه برای سالم زندگی کردن برای راحتتر مردن

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۸/۰۶/۲۵
زیرزمینی

نظرات  (۱)

سلام عزیزم

نیکان با من اداره ست و خداروشکر که خوابه چون با خوندن پستت یه عالمه گریه کردم و  بازم اشک دارممممم

پاسخ:
دیگه ننویسم انقدر همه رو گریه میندازم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی