خستگی
جمعه, ۶ دی ۱۳۹۸، ۰۸:۰۶ ب.ظ
خیلی دوست دارم بیام و از بیمارستان و مریضام بنویسم ولی خستگی زیاد ...خستگی خیلی زیاد کشیکای پشت سر هم استرس روانی و تمام انرزی روحی و جسمی که بیمارستان و سال بالایی ها از ادم میگیرن و مردم شهر زادگاه و نزاد شهر طرح همه و همه پر از انرزی های منفی هستن که تمام قدرت روحیم برای شاد بودن ادامه دادن رو ازم میگیره...مزخرفاتی که تحویلمون میدن...تحقیر و توهین و تهدید هایی که اموزشی پشتش نداره هر روز منو بیشتر از این دانشگاه ناامید و دلسرد میکنه
۲ نفر انصرافی داشتیم و توی تکمیل ظرفیت هیچ کس این شهرو انتخاب نکرده...و من هر روز بیشتر به تنفرم و انصراف فکر میکنم
بدجوری این روزا سیاه شدن برام ولی چقدر خوبه چند نفر ادم پر انرزی کنارم هستن هرچند شرایط مشابه من ندارن...چقدر خوبه که دوستایی دارم که بهم میگن توهین ها به یه ورت باشه و طاقت بیار
۹۸/۱۰/۰۶
راست میگن، طاقت بیار رفیق 😉