روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

حس عجیب تاهل

سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۰۵ ب.ظ

متعهد بودن به یه نفر اصلا کار سختی نیست ...ولی همیشه بودن یه نفر و دوست داشته شدنم توسط یه ادم دیگه و خسته و تنها نبودن برای من خیلی حس عجیب و سختیه...۲۱ فروردین نامزد کردیم و به زودی هم عقده...قرار نبود به این زودی عقد کنیم ولی بخاطر اصرار های مامانم مجبوریم زودتر عقد کنیم...الف یا اسم مستعار دندون موشی...این روزا خیلی به فکر منه...میخواد من دیگه به تنهایی فکر نکنم ...میخواد نیازی به سیگار کشیدن و مشروب خوردن نداشته باشم...میخوام همونقدر که خودش خوشحاله و مدام میخنده منم بخندم...درک اینکه چرا دندون موشی منو دوس داره خیلی سخته...ولی مامانمم با من موافقه...دندون موشی با هر کسی ازدواج میکرد باشرایط کنار میومد و زندگی اروم و خوبی میداشت...دندون موشی تمام تلاششو میکنه تا من کمترین استرس رو داشته باشم...ولی خب من ذات خودمو نمیتونم عوض کنم...استرس زیاد خستگی زیاذ و اینکه گاهی واقعا دلم میخواد تنها بمونم...

مرسی دندون موشی که هستی با ارامشت تو زندگیم...مرسی که میخوای امید به زندگیمو زیاد کنی...

این روزا انقدر خستم که واقعا نمیخوام رزیدنت باشم...نمیخوام ادامه بدم...فقط میخوام بخوابم...خسته شدم از کشیکای زیاد و اماده شدن برای مراشم عقد...هرچند کشیکامون سبکتر شدن....

خدای شکرت بابت این روزا...صبرمو زیاد تر کن

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۹۹/۰۲/۱۶
زیرزمینی

نظرات  (۳)

خوشحالم بابتت 

حقت بود این حس رو تجربه کنی 

 

پاسخ:
چقدر دلم برات تنگ شده...دندون موشی هم حالتو میپرسه پسر...شاید تابشتون اومدیم سمتت

چه بامزه دندون موشی

ببین اوایلش منم خیلی سختم بود یه نفر همش مواظبم باشه‌حواسش به من باشه، انگار من قبل از  اون نمی تونستم برم دانشگاه برم خرید  و ... هرجی هرچند خودم هم همش دلتنگ بودم ولی حجم محبت اون رو درک نمی کردم 

اما عادت کردم .الان گاهی خودم  میگم واقعا من چه طور شد اینقدر عوض شدم.تازه خیلی هم خوشحالم اون تو زندگی مواظب همه چی هست.من راحت ترم.

خوشحالم نقش تکیه گاه رو اون داره نه من.من رو دیگه خیلی تنبل بار آورده با همین کاراش

پاسخ:
دمت گرم حال کردم با کامنتات

اینایی که میگی برای من خیلی غریبه، اما خوشحالم حداقل تو تجربش میکنی، بخندین همیشه هم خودت هم دندون موشیت

پاسخ:
امیدوارم توهم تجربش کنی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی