۱۷تیر
گودی...کتابی با یه نویسنده هندی...جومپا لاهیری اینکه بخوام شروعش کنم خیلی برام سخت بود ولی وقتی میگرفتمش دستم زمین گذاشتنش برام سخت میشد...جدیدا که نه یکی دوسال شایدم بیشتره که با اشنا شدن با نویسنده های خوب ایرانی خوندن کتابهای ترجمه شده برام سخت شده ولی حالا تصمیم گرفتم یه کتاب ایرانی بخونم یه خارجی...گودی داستان زندگی دو برادره...داستان زندگی ما ادما...ادمایی که میایم و بقیه رو به خودمون عادت میدیم...کارهایی که دوست داریم توی زندگیمون انجام میدیم ...هدف انتخاب میکنیم غافل از اینکه کارهای ما...خواسته یا ناخواسته ...میتونه زندگی اطرافیانمون و حتی بچه هایی که به این دنیا دعوت میکنیم رو تحت شعاع قرار میده...گودی داستان تنهایی امروز ما ادمهاست...تنهایی که شاید هیچ چاره ای نتونستیم براش پیدا کنیمتوصیه میکنم این کتاب رو بخونید... من دوسش داشتمبخشی از کتاب که خیلی به دلم نشست:خود تنهایی هم شکلی از همدم بود:سکوت قابل اعتماد اتاق هاش...ارامش ایستای شب ها.این امید که همه چیز را همان جا که گذاشته پیدا میکند...که هیچ مزاحمتی در کار نیست...که غافلگیر نمیشود.تنهایی در اخر هر روز به او خوش امد میگفت و شبها کنارش میماند.هیچ دلش نمیخواست این تنهایی را مغلوبه کند.کم کم وابسته اش شده بود...با ان وارد رابطه شده بود...رابطه ای رضایت بخش تر و پایدار ترازرابطه هایی که در هر دو زندگی مشترکش تجربه کرده بود.