روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

۲۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

۰۹اسفند
من فروردین اینترنممن فروردین اینترنممن فروردین اینترنممن فروردین اینترنم من فروردین اینترنم من فروردین اینترنم من فروردین اینترنم...
زیرزمینی
۰۹اسفند
من فروردین اینترنممن فروردین اینترنممن فروردین اینترنممن فروردین اینترنم من فروردین اینترنم من فروردین اینترنم من فروردین اینترنم...
زیرزمینی
۰۷اسفند
دلم گریه میخواد...بایه دلیل احمقانه...ولی باوجوذی که میدونم احمقانس ولی بازم دلم گریه میخواد فردانوشت:دیشب خیلی دلم میخواست گریه کنم ولی نتونستم...سالها پیش اقای دهن ماهی باسرزنش بهم گفت تو دختری هستی که سخت گریه میکنه...اونموقع نفهمیدم چرا سرزنش ولی الان میدونم که خیلی بده که ادم انقدر خودشو محکم بگیره که ازیه جایی به بعد نتونه گریه کنه...دارم میشم مثل مامانبرای فردا:فردای عزیزم تو برای من یه ادم پراز شادی و نشاطی...نمیتونم تصورت کنم با غغم و گریه...امیدوارم به زودی دلت پراز شادیهای رنگارنگ بشه
زیرزمینی
۰۷اسفند
دلم گریه میخواد...بایه دلیل احمقانه...ولی باوجوذی که میدونم احمقانس ولی بازم دلم گریه میخواد فردانوشت:دیشب خیلی دلم میخواست گریه کنم ولی نتونستم...سالها پیش اقای دهن ماهی باسرزنش بهم گفت تو دختری هستی که سخت گریه میکنه...اونموقع نفهمیدم چرا سرزنش ولی الان میدونم که خیلی بده که ادم انقدر خودشو محکم بگیره که ازیه جایی به بعد نتونه گریه کنه...دارم میشم مثل مامانبرای فردا:فردای عزیزم تو برای من یه ادم پراز شادی و نشاطی...نمیتونم تصورت کنم با غغم و گریه...امیدوارم به زودی دلت پراز شادیهای رنگارنگ بشه
زیرزمینی
۰۳اسفند
باید فراموش کنم...ارزوهامو خومدمو همه چی رو...باید سعی کنم...خیلی زیاد...دوباره از اول...همه چی از صفر...باید از این باتلاق بیام بیرون...تلاش برای پزشک شدن بزرگترین چاره است...باید مثل دهن گشاد یادبگیرم که فراموش کنم...خودموبسازم بازم از صفر
زیرزمینی
۰۳اسفند
باید فراموش کنم...ارزوهامو خومدمو همه چی رو...باید سعی کنم...خیلی زیاد...دوباره از اول...همه چی از صفر...باید از این باتلاق بیام بیرون...تلاش برای پزشک شدن بزرگترین چاره است...باید مثل دهن گشاد یادبگیرم که فراموش کنم...خودموبسازم بازم از صفر
زیرزمینی
۰۱اسفند
دلم هیجان میخواد...شورحال نوجوانی...خنده و گریه های الکی...یه ذوق دوباره...یه ادم که بی ترس بتونم از ترس هام براش بگم...یه ادم که جلوش خود خودم باشم...یکی که تنهام نذاره...یکی که همونی باشه که من میخوام یکی که راحت بشه باهاش حرف زد یکی که گوش کنه یکی که بشه فحشش داد...دلم تنگه برای دختر پرشر و شور سالهای اول دانشگاه...دلم یه ادم میخواد...
زیرزمینی
۰۱اسفند
دلم هیجان میخواد...شورحال نوجوانی...خنده و گریه های الکی...یه ذوق دوباره...یه ادم که بی ترس بتونم از ترس هام براش بگم...یه ادم که جلوش خود خودم باشم...یکی که تنهام نذاره...یکی که همونی باشه که من میخوام یکی که راحت بشه باهاش حرف زد یکی که گوش کنه یکی که بشه فحشش داد...دلم تنگه برای دختر پرشر و شور سالهای اول دانشگاه...دلم یه ادم میخواد...
زیرزمینی